پاک سر
معنی کلمه پاک سر در فرهنگ فارسی
پاک سریرت پاک درون
جملاتی از کاربرد کلمه پاک سر
به زور جهاندار یزدان پاک سر گرگ و شیر اندر آرم به خاک
برآمد به مه دین یزدان پاک سر جادوییها فروشد به خاک
نمود آن زمان شهریار حجاز بدان پاک سر با ملایک نماز
که بیند زمانی برآن پاک سر یکی روشنی آمدش در نظر
با چنین خواری که آن پاکیزه تن و آن پاک سر کی سری از تن جدا شد یا تنی در خون طپید
چو آن دید حارث از آن پاک سر که آن مرد را بد وکیده پدر
کنون گر بیایی دل از کینه پاک سر دشمنان اندر آری به خاک
مگر یار باشدت یزدان پاک سر جادوان اندر آری به خاک
زمخزن برون آمد آن پاک سر باستاد در پیش روی پسر
سوی پارس با هم برفتند تیز ولی بود هر پاک سر پرستیز