پند گیر
معنی کلمه پند گیر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پند گیر
ای نفس، پند گیر که اختر به گردش است ای مرغ، هوش دار که صیاد میرود
گفت بابا: زنا کن و زن نه پند گیر از خلایق، از من نه
گفت: بابا، زنا کن و زن نه! پند گیر از خلایق، از من نه!
خوشا حال آن زیرک پند گیر که از مرگ غیر است عبرت پذیر
صورتش اینست و در من مینگر پند گیر و زر بیفکن ای پسر
خیزو درین گورها در نگر و پند گیر ریخته بین زیر خاک ساعد و ساق و کله
گل مچین ای بوالهوس از گلشن آغاز عشق پند گیر ای ساده دل از آتش انجام من
گفتمش پند گیر ازین خانم عقل و دانشپذیر ازین خانم
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
از ماجرای پشه و نمرود پند گیر در هیچ دشمنی به حقارت نظر مکن