معنی کلمه پرستشگر در لغت نامه دهخدا پرستشگر. [ پ َ رَ ت ِ گ َ ] ( ص مرکب ) عابد. پرستنده. || خادم. چاکر. پرستنده : ترا صدهزاران پرستشگرندکه از وی [ ابن یامین ] در آن کار چابکترند.شمسی ( یوسف و زلیخا ).
معنی کلمه پرستشگر در فرهنگ فارسی خادم، عابد، خدمتکار، پرستنده( صفت ) ۱- پرستنده عابد . ۲- چاکر خادم خدمتکار پرستنده .
جملاتی از کاربرد کلمه پرستشگر پیر چون دید میهمان برجست به پرستشگری میان دربست نمودند یاران بدان پیشوا برای پرستشگری اقتدا پرستش کنان خلق برخاستند پرستشگری را بیاراستند روم پس در ببندم بر رخ غیر پرستشگر شوم در گوشۀ دیر از آن کارها کاختیار آمدش پرستشگری در شمار آمدش بخواهید مهلت از این قوم تا پرستشگر آییم پیش خدا چون به شناسایی او پی بری پیش نهی پای پرستشگری پرستندگان گرچه داری هزار پرستشگران را میفکن ز کار نه شب فارغست از پرستشگری نه روز از تماشا و جان پروری ترا دست و پای آن پرستشگرند که تا نگذری از تو در نگذرند