پالیک

معنی کلمه پالیک در لغت نامه دهخدا

پالیک. ( اِ مرکب ) ( شاید از «پا» بمعنی پای ، رِجل و«لیک » ادات نسبت باشد ) شم. چارق. پای افزار از چرم گاو و رشته ها در او بسته. ( لغت نامه اسدی ). پای افزار از چرم گاو و رشته ها در او بسته بموضع و در آذربایجان آنرا شم خوانند. ( فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ). پای افزار بود، به آذربایجان چارق خوانند. ( فرهنگ اسدی چ تهران ). کفش و پای افزار چرمین. ( برهان ) :
از خر و پالیک آنجای رسیدم که همی
موزه چینی میخواهم و اسپ تازی.علی قرط اندکانی ( از لغت نامه اسدی ).|| پاپیچ. پاتابه. لفافه. ( برهان ). پای تابه را گویند و بتازی لفافه خوانندش. ( اوبهی ). پاتابه باشد و در فرهنگ هندوشاه با بای تازی بمعنی پاافزار است. ( جهانگیری ).

معنی کلمه پالیک در فرهنگ معین

(اِمر. )= بالیک : پای افزاری از چرم گاو که رشته ها در آن بسته اند، پای افزار، کفش ، چارق ، شم ، پاپیچ ، پاتابه ، لفافه .

معنی کلمه پالیک در فرهنگ عمید

= پاتابه

معنی کلمه پالیک در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱-پای افزار از چرم گاو که رشته ها در آن بسته اند پای افزار کفش چارق شم بالیک . ۲- پاپیچ پاتابه لفافه .

معنی کلمه پالیک در ویکی واژه

بالیک: پای افزاری از چرم گاو که رشته‌ها در آن بسته اند؛ پای افزار، کفش، چارق، شم، پاپیچ، پاتابه، لفافه.

جملاتی از کاربرد کلمه پالیک

اگر شما اخیراً این مقاله را به‌عنوان صفحهٔ نیازمند ترجمه برچسب زده‌اید، لطفاً عبارت{{جا:نیاز به ترجمه|صفحه=آدریان پالیکی |زبان=انگلیسی |نظر= }} ~~~~را به پایین این بخش از فهرست صفحه‌های نیازمند ترجمه به فارسی بیفزایید. لطفاً
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی موزهٔ چینی می‌خواهم و اسب تازی
پلیس ملی ایالات فدرال میکرونزی از دفتر مرکزی آن در پایتخت کشور، شهر پالیکیر اداره می‌شود. "ماریتایم وینگ"یک واحد جامع پلیس ملی ایالات فدرال میکرونزی، در یک حوضچه خشک در دکتیک در ایالت پوناپی قرار دارد.