پازاج

معنی کلمه پازاج در لغت نامه دهخدا

پازاج. ( اِ ) پازاچ. ( رشیدی ). دایه شیردهنده. مرضعه. ( برهان ) :
بناز، مادر ایام طفل بخت ترا
بزرگ میکند اندر کنار چون پازاج.منصور شیرازی. || زنی که با زن نوزای همپائی و معاونت کند. ( رشیدی ). || ماما. ماماچه. ( برهان ). دایه ناف. مام ناف. ( جهانگیری ).قابله. ( دهار ) ( برهان ) :
گفته من حلال زاده طبع
نبوم هر خشوک را پازاج.سوزنی.

معنی کلمه پازاج در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - ماما، قابله . ۲ - زنی که به بچه شیر می دهد، دایه .

معنی کلمه پازاج در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- دای. شیر دهنده مرضعه . ۲- زنی که با زن تازه زا همپایی و معاونت کند . ۳- ماما ماماچه دایه ناف قابله .
دایه شیر دهنده مرضعه

معنی کلمه پازاج در ویکی واژه

ماما، قابله.
زنی که به بچه شیر می‌دهد، دایه.

جملاتی از کاربرد کلمه پازاج

پازاج سابقهٔ سال‌ها عضویت در تیم ملی کشور فرنگی ایران را دارد. او قهرمان کشتی آسیا در سال‌های ۱۹۸۷، ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، و همچنین برندهٔ مدال برنز بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن است.
احد پازاج (زادهٔ ۱ تیر ۱۳۴۹) کشتی‌گیر پیشین ایرانی، مربی کشتی فرنگی و مدیر ورزشی است. او استاد علوم ورزشی در دانشگاه‌های اردبیل است و در سال ۱۳۹۰ به عنوان مدیر کل امور ورزش و جوانان استان اردبیل انتخاب گردید. پازاج مدتی نیز عضو شورای فنی کشتی فرنگی ایران بوده است. درسال ۲۰۱۴ با سرمربیگری احد پازاج تیم کشتی فرنگی ایران قهرمان جهان شد.