معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 108
- ساز کار
- سارلا
- ساروخان
- ساری کند
- ساریق
- ساز جفت
- ساز جنگ
- رادکان
- رامسر
- ذوالخمار
- راتی
- راز و نیاز
- زشت صورت
- زشت کار
- زناربند
- زرغنج
- زرین کاسه
- زش
- راز گشادن
- راست نظر
- راسپوتین
- راه نمائی
- راه نمودن
- راهگذری
- زنهارخوار
- زهراگین
- زودا
- زپ
- زکاسه
- زکنج
- زیادات
- سابارماتی
- سابی
- ساحر بابل
- ساحلات
- زیرتنگ
- زیرزار
- زیرچشمی
- راه بنده
- ذوالریاستین
- زبان درکشیدن
- زبان کلک
- ذوالاصبع
- رامن
- راه نوشتن
- زبان بستگان
- زار و وار
- سادو
- ساده پرکار
- سار پی
- راه زدن
- راموس
- ردیه
- زامله
- رحله
- سادار
- ساخته شدن
- رامجرد
- راست ایستادن
- سارع
- ساربوک
- سارباغ
- زبان کردن
- رازمیان
- رنگ زردی
- رنا
- گندگی
- گنده پیر
- گندنا
- گندمی
- گندمگون
- گندمه
- رنگ کاری
- گنگ دژ
- گنوسی
- گنوستیک
- گنه
- گندیده
- رقصان
- راهدانی
- راه کوفتن
- راه جستن
- راه بین
- گنگ
- گنگل
- گهواره
- گهگاه
- گنجیدن
- گنجینه
- گنجخانه
- گند
- گندآور
- گندآب
- گندا
- گندایی
- گندم
- گندی
- گو
- جهانداری
- جهانی
- جولاهه
- گمان
- گمانه
- گمراه
- گمرک
- گمست
- گمشدن
- گمشده
- گمنامی
- گمیز
- گمکردن
- گناباد
- گناه
- گناهکار
- گناهکاری
- گنبد
- گنبدی
- گنج افراسیاب
- گنج باد آورد
- گنج خسروی
- گنج خضرا
- گنج سوخته
- گنج شایگان
- گنج عروس
- گنج فریدون
- گنج قارون
- گنج گاو
- گنج
- گنجا
- گنجاندن
- گنجایش
- گنجشک دل
- گنجفه
- گنجه
- مریخ
- گلیم
- گلیون
- گلرخسار
- گلپوش
- گم گشتگی
- گم
- گمار
- گماردن
- گمارش
- گماشتن
- گماشته
- گنجشک روزی
- گنجور
- گنجوری
- گم شده
- گم گشتن
- گمان بردن
- گمان کردن
- گمج
- غوغائی
- فا
- طوقدار
- صدق و صفا
- طحا
- مازنی
- طالع فیروز
- طالع خجسته
- طالع سعد
- طالع فرخنده
- غرقم
- فکار
- غمدیده
- لاشو
- غبت
- شتاب کار
- شتاب زده
- فاعلاتن
- فاعلن
- لاهوری
- فاروج
- عقبات
- صالحات
- عبدالباقی
- شاه جهان
- فرمان بری
- غصص
- فرص
- لیله
- رابرتسون
- فریب خورده
- عاوی
- طبه
- صطخر
- عجاز
- لازار
- لایپزیک
- قاضی عضد
- قریشی
- شفاء
- شاه شجاع
- زین العابدین
- فاش شدن
- کشتخوان
- شاه ولی
- لاره