جولاهه
معنی کلمه جولاهه در فرهنگ معین
معنی کلمه جولاهه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه جولاهه
عمر عاشق از آن . . . ون نور دین پرداز کرد غر آخته بیرون که منم جولاهه
مرد جولاهه چون شود بیکار نکند زیر پایگاه قرار
اهل دوزخ در دوزخ خوشتر باشند که اندر دنیا، زیرا در دوزخ از حق باخبر باشند و در دنیا بیخبرند از حقّ؛ و چیزی از خبر حقّ شیرینتر نباشد. پس آنچ دنیا را آرزو میبرند برای آن است که عملی کنند تا از مظهر لطف باخبر شوند، نه آنک دنیا خوشتر است از دوزخ. و منافقان را در درَک اسفل برای آن کنند که ایمان بر او آمد؛ کفر او قوی بود عمل نکرد؛ او را عذاب سختتر باشد تا از حقّ خبر یابد. کافر را ایمان بر او نیامد، کفر او ضعیف است به کمتر عذابی باخبر شود، همچنانک میزری که بر او گَرد باشد و قالییی که بر او گَرد باشد، میزر را یک کس اندکی بیفشاند پاک شود، امّا قالی را چهارکس باید که سخت بیفشاند تا گرد از او برود، و آنچه دوزخیان میگویند «افِیْضُوْا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُّ» حاشا که طعامها و شرابها خواهند یعنی از آن چیز که شما یافتید و بر شما میتابد بر ما نیز فیض کنید. قرآن همچو عروسی است با آنک چادر را کشی او روی به تو ننماید، آنکه آنرا بحث میکنی و ترا خوشی و کشفی نمیشود آن است که چادر کشیدنِ تو را رد کرد و با تو مَکر کرد و خود را به تو زشت نمود، یعنی من آن شاهد نیستم. او قادر است به هر صورت که خواهد بنماید امّا اگر چادر نکشی و رضای او طلبی، بروی کشتِ او را آب دهی، از دور خدمتهای او کنی در آنچ رضای اوست کوشی بیآنک چادرِ او کشی به تو روی بنماید. اهل حقّ را طلبی که «فَادْخُلِی فِی عِبَادِیْ وَ ادْخُلِیْ جَنتِّی» حق تعالی به هرکس سخن نگوید، همچنانک پادشاهان دنیا به هر جولاهه سخن نگویند، وزیری و نایبی نصب کردهاند، ره به پادشاه از او برند حقّ تعالی هم بندهای را گزیده تا هر که حقّ را طلب کند در او باشد و همه انبیا برای این آمدهاند که ره جز ایشان نیستند.
گر ژنده گشت و کهن رختم چه باک که من بافنده هنرم جولاهه سخنم
خرس گفت: شنیدم که مردی بود جولاهه پیشه و زنی پاکیزه صورت آلودهصفت داشت، با یکی دیگر، حَاشَا لِمَن یَسمَعُ ، عقدِ الفتی بسته بود و راهِ خیانت گشوده. هرگه که شوهر را غیبتی اتّفاق افتادی، هر دو را اجتماع میسّر شدی و چون جرمِ دوگانه بادام در یک پوست دوستوار رفتندی.
دیو هم وقتی سلیمانی کند لیک هر جولاهه اطلس کی تند
جولاهه ییست همسر او در سرای او کوکسوت شریف ورا پود وتان کند
مرد جولاهه چون سوار شود به کم از ساعتی فگار شود
شیرین تر از این شعر نویسد قلم کس یاقوتی جولاهه بمرد و دو پسر ماند
جولاهه کی تواند با گوهر دیبا همی ببافد اکسون را