راز و نیاز

معنی کلمه راز و نیاز در لغت نامه دهخدا

راز و نیاز.[ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از راز بمعنی گفتگوی پنهانی و نیاز بمعنی خواهش و تمنا :
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من.حافظ.و رجوع به راز و نیاز کردن شود.
|| ( اِ مرکب ) یکی از گوشه های دستگاه همایون. ( سرگذشت موسیقی ایران ص 497 ).

معنی کلمه راز و نیاز در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - گفتن ما فی الضمیر ( با معشوق ) درد دل . ۲ - گوشهایست در همایون .

جملاتی از کاربرد کلمه راز و نیاز

کی راز و نیاز ماند از ما؟ نقش است که بازماند از ما
یار است که در ظلمت امکان شمع است خود، راز و نیاز و خویشتن هم سمع است
نگه کرد و بگشاد راز و نیاز بدو گفت کای دلبر عشوه باز
چقدر حوصله باید که گداز آموزم تا دو دل را روش راز و نیاز آموزم
یا رب عنایتی که شود گاه بندگی خالص به پیشگاه تو راز و نیاز ما
این زیارتگاه که فقط چهار دیواری است در قسمت شمال مدرسه واقع شده‌است که مردم روستا از معجزات و کرامات آن تعریف می‌کند که برای زیارت و راز و نیاز خود به این مکان می‌آمدند و زنان روستا نذورات خود را در این محل ادا می‌کنند و اولین متولّی آن به نام هاجر خاتون بوده‌است.
ای دل به جهانت ار بود راز و نیاز زنهار مکن تو هیچکس محرم راز
که از قدیم الایام محل راز و نیاز مردم افجه بود.در محله پایین این روستا کنار مسجد واقع شده است.
هر دلی ز غم لبریز داد راز و نیاز با شه غریب نواز
سپیده پس از عجز و راز و نیاز زبعد درود و سپاس و نماز
میان عاقلان زهد و نماز است میان عاشقان راز و نیاز است