معنی کلمه شاه ولی در لغت نامه دهخدا
شاه ولی. [ وَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اوباتو بخش میرانشاه شهرستان سنندج. دارای 130 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و توتون است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
شاه ولی. [ وَ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. از 14 قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه آن در حدود 2000 تن است و مرکز دهستان قریه شاهی ولی است. قراء مهم آن : قریه نگاری و ضحاک که هر یک 300 تن سکنه دارد. آب آن از شعبه رودخانه کارون و چاه. محصول آن غلات دیمی و کنجد است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
شاه ولی. [ وَ ] ( اِخ )دهی از دهستان خنافره بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 508 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات ، خرما و برنج است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
شاه ولی. [ وَ ] ( اِخ ) مرکز دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه کارون. محصول آن غلات ، برنج و کنجد است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).