زبان درکشیدن

معنی کلمه زبان درکشیدن در لغت نامه دهخدا

زبان درکشیدن. [ زَ دَ ک َ/ ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) خاموش گشتن. زبان در کام دزدیدن. ( ناظم الاطباء ). از سخن خودداری کردن :
نظامی این چه اسرار است کز خاطر برون کردی
حدیثش بیزبان باشد، زبان درکش زبان درکش.نظامی.فی الجمله زبان از مکالمه او درکشیدن قوت نداشتم. ( گلستان ).
که فردا چو پیک اجل دررسد
بحکم ضرورت زبان درکشی.سعدی ( گلستان ).زبان در کش ار عقل داری و هوش
چو سعدی سخن گوی ور نه خموش.( بوستان ).

معنی کلمه زبان درکشیدن در فرهنگ فارسی

خاموش گشتن زبان در کام دزدیدن از سخن خود داری کردن

جملاتی از کاربرد کلمه زبان درکشیدن

صدف وار باید زبان درکشیدن که وقتی که حاجت بود در چکانی