راهدانی. ( حامص مرکب )عمل راهدان. صفت راهدان. آشنایی براه. شناسایی بر طریق. شناخت طریق. || آشنایی براه و رسم و آداب. آگاهی داشتن از راه و رسم چیزی. دانستن راه.
جملاتی از کاربرد کلمه راهدانی
وضع این را راهدانی کرده است کاو به سر کار راه آورده است
بیرهان را حشر بیم فرست راهدانی به هر اقلیم فرست
پاس انفاس است می گویند شرط راه عشق جان فدای راهدانی کین نفس را داشت پاس