گمار. [ گ ُ ] ( اِمص ) گماشتن. کسی را بر سر چیزی و کاری و واداشتن. ( برهان ) ( آنندراج ). || ( نف )گمارنده. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) صدا و آواز پای را نیز گویند به هنگام راه رفتن. ( برهان ). گمار. [ گ ُ ] ( اِ ) چمچه. ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). کفگیر بزرگ. ( ناظم الاطباء ) : اگر از طعامش دهد یک گمار نهد بار منت به دوشت هزار.میرنظمی ( از شعوری ج 2 ورق 318 ). گمار. [ گ ُ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه ملمع هفت لنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 74 ). گمار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیلان بخش گیلان شهرستان شاه آباد که در 14000گزی شمال باختری و گیلان 2000گزی جنوب راه شوسه گیلان به قصرشیرین واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 150 تن است. آب آنجا از رودخانه گیلان تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج ، توتون ، حبوبات ، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی ده ازطایفه کلا هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ). گمار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول که دارای 300 تن سکنه است. آب آنجا از کارون و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج و کنجد و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه بختیاری هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
معنی کلمه گمار در فرهنگ معین
( ~ . ) (اِ. ) چمچه ، کفگیر بزرگ . ( ~ . ) (اِفا. ) گمارنده . (گُ ) (اِ. ) جای ناآشنا، به ویژه در جنگل انبوه که موجب گمراه شدن شخص شود.
معنی کلمه گمار در فرهنگ عمید
= گماشتن
معنی کلمه گمار در فرهنگ فارسی
تیره ایست از طایفه ملمع هفت لنگ بختیاری . ( اسم ) چمچه کفگیر بزرگ . دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول
معنی کلمه گمار در ویکی واژه
گمارنده. جای ناآشنا، به ویژه در جنگل انبوه که موجب گمراه شدن شخص شود. نام طایفه ای در ایل بختیاری چمچه، کفگیر بزرگ. نوبت چوپانی Gomar
جملاتی از کاربرد کلمه گمار
یکی از پیغامبران گفت بار خدایا نعمت بر کافران بی شمار میریزی و بر سر مؤمنان بلا میانگیزی سبب چیست؟ فرمان آمد از جبّار کائنات که آفریدگان همه بندگان و رهیگان مناند، بلا و نعمت بارادت و مشیّت منست، مؤمن در دنیا گناه کند و آخر عهد که روی بعقبی نهد خواهم که پاک و بی گناه بر من رسد و مرا بیند، بلا بر وی گماردم در دنیا و آن را کفّاره گناهان وی کنم، و کافر در دنیا نیکوئیها کند آن نیکوئیها را در دنیا بنعمت مکافات کنم تا چون بر ما رسد وی را هیچ حق نمانده باشد و او را عقوبت تمام کنم، خواست ما اینست و ارادت ما چنین است و کس را بر خواست ما اعتراض نیست و از حکم ما اعراض نیست.
چه حاجت به آنش که خاطر گمارد پی دفع اعدا به ترتیب لشکر
نظر بر سطح آبش چون گماری ببین، گر طاقت نظّاره داری
کسی کاورد با تو در سر خمار بر او ظلمت خویش را برگمار
آنتونیونی روز دوشنبه ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۷ (۸ مرداد ۱۳۸۶) در خانهاش در رم درگذشت و در همان روز بود که مرگ اینگمار برگمان را نیز درربود.
نفس گرم نگر فیض اثر بین که اگر بگمارم به خزان رشک بهارش سازم
و گر دشمنی باشدت برکنار مگر دوست گردد نظر بر گمار
که هان ای دلیران بدارید گوش گمارید مغز و سپارید هوش
پس درین قسمت چو بگماری نظر غیر دنیا باشد این علم ای پدر
قریش آن بشنیدند شاد شدند و رسول خدا هم چنان میخواند تا سوره بآخر برد و سجود کرد مؤمنان و یاران با وی سجود کردند و همچنین مشرکان که حاضر بودند بموافقت همه سجود کردند تا آن حد که ولید مغیره و سعید بن العاص هر دو سخت پیر بودند و طاقت نداشتند که سر بر زمین نهند هر یکی قبضهای خاک برداشتند و بر پیشانی خویش نهادند و باشارت سجود کردند، پس قریش متفرق گشتند شادان و خرم با یکدیگر میگفتند که محمّد امروز خدایان ما را سخن نیک گفت و ما نیک دانیم که خدای آسمان جلّ جلاله آفریدگار است و روزی گمار، مرده زنده کند و زنده میراند، لکن این خدایان ما بدان میپرستیم تا فردا از بهر ما بنزدیک وی شفاعت کنند اکنون که محمّد ایشان را این سخن گفت ما با اوییم و ازو جدا نه ایم، شبانگاه جبرئیل فرو آمد گفت: یا محمّد ما ذا صنعت؟ این چه بود که تو کردی؟ لقد تلوت علی النّاس ما لم آتک به عن اللَّه، بر مردم چیزی خواندی که من نیاوردم و در پیغام و کلام حق نبود، رسول خدا از آن عظیم دلتنگ شد و رنجور گشت و از قهر حق بترسید، پس جبرئیل فرو آمد و تسکین روعت وی را و تسلّی دل وی را این آیت فرو آورد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ».
گر خواب عدم بر دو جهان شام گمارد دل نیست چراغی که توان بر سر کس سوخت