غرقم

معنی کلمه غرقم در لغت نامه دهخدا

غرقم. [ غ َ ق َ ] ( ع اِ ) مهره نره تاختنه جای. ( منتهی الارب ). مهره نره تا جای ختنه گاه. ( ناظم الاطباء ). صاحب تاج العروس گوید: جوهری این لغت را نیاورده است و آن به معنی حشفه است. در شعری که به این معنی شاهد آورده اند فرقم نیز روایت شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه غرقم

گفتم که تا به گردن در لطف‌هات غرقم قانع نگشت از من دلدار تا به گردن
در آب دیده غرقم و این از همه بتر کآهی نمیتوان زد کآب از دهان گذشت
تاج استغنا و نعلین سلوک راه فقر دادیم غرقم در انعام تو از سر تا به پا
ای کرده غرقم بی خبر شو زین نشان‌ها یک طرف رختم به ساحل یک طرف شستم به دریا یک طرف
در حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حرون دامان خون آلود را در خاک می مالیده‌ام
مرا مبشول مویی زانکه در عشق چنان غرقم که مویی می ندانم
تا منم در خون خود غرقم ز بخت بد مدام من چه میدانم که بخت و طالع فرخنده چیست
در آب دو دیده از تو غرقم و امید لب و کنار دارم
چو آفتاب از این شرم در عرق غرقم امید آنکه بپوشی بدین خطا پرده
مستم ولی از روی او غرقم ولی در جوی او از قند و از گلزار او چون گلشکر پرورده‌ام