گندمی
معنی کلمه گندمی در فرهنگ عمید
۲. نانی که از آرد گندم تهیه می شود.
معنی کلمه گندمی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گندمی در دانشنامه عمومی
این گیاه خیلی زود پا می گیرد، خیلی سریع برگ تازه داده و حتی گل هم می دهد. ریشه های گندمی دستکی هستند.
این گیاه یکی از محبوب ترین گیاهان خانگی است و یکی از بهترین تصفیه کننده های هوا نیز به شمار می رود. گندمی مدام با آلودگی های موجود در هوا نظیر بنزن، مونوکسید کربن و زایلین ( که در چرم، مواد لاستیکی و چاپی وجود دارد ) مبارزه می کند.
گندمی را می توان به روش های مختلف تکثیر کرد. گیاه مادری، ساقه های دراز و رونده ای تولید می کند که دسته های کوچک برگ را با خود دارد این گیاهچه های کوچک می توانند با قرار گرفتن در مجاورت خاک ریشه بدهند. برای اینکه موفقیت عمل تکثیر بیشتر شود، گیاهچه را روی سطح خاک، در یک گلدان با قطر دهانه ۹ سانتیمتر، حاوی کمپوست گلدانی با پایه پیت، بخوابانید و به آرامی فشار دهید. زمانی که ریشه دهی به اندازه کافی انجام شد و گیاه توسعه یافت، می توانید ارتباط ساقه را با پایه مادری، قطع کنید تا مستقل شود. این گیاهچه ها، در آب نیز می توانند ریشه دهند و به تنهایی و جدا از پایه مادری، در پودر هورمون ریشه زایی فرو برده شده و در خاک قرار بگیرند. بهترین زمان تکثیر، فصل بهار و تابستان است و گیاهچه ها باید در دمای ۱۸ تا ۲۰ درجه سانتیگراد و نور مناسب ولی دور از تابش مستقیم خورشید نگهداری شوند.
معنی کلمه گندمی در دانشنامه آزاد فارسی
گیاهی افریقایی، متعلق به تیرۀ سوسن. دو گونۀ آن، با نام های Chlorophytum comosum و Ch. elatum، از گیاهان خانگی معمول اند. این گیاهان برگ هایی کشیده، باریک، و رنگارنگ دارند و جوانه های گل در حال رشد، به صورت آویزان در زیر گیاه اصلی، می روید. گل های آن ها کوچک و سفیدند. گیاهان گندمی سم هوا را جذب و به پاکسازی هوای اطراف کمک می کنند.
جملاتی از کاربرد کلمه گندمی
گنه را خرد مشمر گر نداری تاب رسوایی که بهر گندمی بیرون زباغ خلد آدم شد
چو قرص جوین هست جانپرورم غم گِردهٔ گندمین چون خورم؟
گندمی را زیر خاک انداختند پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
زخم دلت گندمی ست در غم سودای نان پشت و شکم گر به هم سوده شود مرهمیست
از پی گندمی درین عالم چند باشی برهنه چون آدم
از ترازوی دو زلفش چو جوی مشک خرم گندمی خواهم افزون که سخن موزون است
خالت بر آن عذار بهشتی است گندمی انسان دیده شیفته بروی چو آدم است
هستی تو انبار کهن دستی در این انبار کن بنگر چگونه گندمی وانگه به طاحون بر هلا
آن جوده و گندمی نما هم ماییم بیگانه نمای و آشنا هم ماییم
کَه بکاری بر نیاید گندمی مردمی جو مردمی جو مردمی