زامله

معنی کلمه زامله در لغت نامه دهخدا

( زاملة ) زاملة. [ م ِ ل َ ] ( ع اِ ) شتر یا غیر او از ستوران که بار بر او نهند. تقول : رکب الراحلة و حمل علی الزامله.( اقرب الموارد ). شتر که رخت و توشه دان بر آن نهند. ( منتهی الارب ). و رجوع به جمهرة الادب ج 3 ص 17 شود.

معنی کلمه زامله در فرهنگ عمید

حیوان بارکش.

جملاتی از کاربرد کلمه زامله

ایل مافی در کرمانشاه شهرستان صحنه، بخش دینور در روستاهای سیاه‌خانی، گرماب، خلیل‌الله، قروجنک، کرتویج علیا وبه صورت پراکنده در کنگ و علی‌آباد دینور، در کرمانشاه بخش بیلوار روستاهای زامله و سر زامله و کالیان ، و در شهرستان سرپل‌ذهاب در روستاهای قره بلاغ شیخمراد، قره بلاغ اعظم، قراویز، دستک و زرینجوب ساکن می‌باشند.