طالع سعد

معنی کلمه طالع سعد در لغت نامه دهخدا

طالع سعد. [ ل ِ ع ِ س َ ] ( ترکیب وصفی ) طالع مسعود. بخت فرخنده. طالع خجسته. اقبال. طالع مبارک و میمون :
زی طالع سعد و در اقبال خداوند
فخر بشر و بر سر عالم همه افسر.ناصرخسرو.

معنی کلمه طالع سعد در فرهنگ فارسی

طالع مسعود بخت فرخنده طالع خجسته

جملاتی از کاربرد کلمه طالع سعد

به سوی حضرت عالی شده به طالع سعد سلامتت همراه و سعادتت همبر
ای طالع سعد روح فرخنده به تو وی صورت بخت عقل نازنده به تو
هر که او مشتریت گشت ز هی طالع سعد وانک در مهر تو چون ماه بیفزود بکاست
خجسته خسرو سیارگان به طالع سعد دگر عزیمت صحرا و کوهسار کند
به پیروزی برو با طالع سعد که نصرت خنجرت را دستیار است
به فال فرخ و پیروز بخت و طالع سعد چو مه برآمد شه زاده بر سریر سرور
زی طالع سعد و در اقبال خدائی فخر بشر و بر سر عالم همه افسر
به احتشام تو فرخنده گشت طالع سعد به احترام تو رخشنده گشت اختر جود
طلعتش فرخ و دولت قوی و طالع سعد ایزدش یار و فلک پشت و جهان نیک سگال
تا جهان باشد باد از اثر طالع سعد بر جهان طلعت میمون تو فرخنده به فال