معنی کلمه گناهکار در لغت نامه دهخدا
زیرا که به دوستی رسولت
زی لشکر او گناهکارم.ناصرخسرو ( دیوان ص 451 ).وآن گفت کت به قول شهادت عفو کند
گر تو گناهکارترین خلق عالمی.ناصرخسرو ( دیوان ص 451 ).وندر او بر گناهکار به عدل
قطره ناید مگر بلا ز سحاب.ناصرخسرو.گفت کسی گناهکار در میان ما است. ( قصص الانبیاء ص 134 ). گفت بارخدایا بر گناهکاران رحمت مکن تا وی رابدان مبتلا کرد. ( قصص الانبیاء ص 153 ). گفت : ملکا بر همه گناهکاران رحمت کن و به من نیز که گناهکارم. ( قصص الانبیاء 153 ). روی چون روز نیکوکاران و زلف چون شب گناهکاران. ( سندبادنامه ص 212 ).
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران.نظامی.مگر آن کو گناهکار بود
دزد و خونی و راهدار بود.نظامی.نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست خویشتن کن اگرم کنی عذابی.سعدی ( بدایع ).بهشت اگرچه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به رحمت او.حافظ.نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.حافظ.- امثال :
گناهکار در عقوبت بردبار است .( از امثال و حکم ص 1323 ).