گمج

معنی کلمه گمج در لغت نامه دهخدا

گمج. [ گ ُ م َ ] ( اِ ) نان خمیرناکرده. ( آنندراج ).

معنی کلمه گمج در فرهنگ معین

(گَ مَ ) (اِ. ) دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.
(گُ مَ ) (اِ. ) نان خمیر ناکرده .

معنی کلمه گمج در فرهنگ فارسی

( اسم ) نان خمیر نا کرده .

معنی کلمه گمج در ویکی واژه

نان خمیر ناکرده.
دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.

جملاتی از کاربرد کلمه گمج

در هنگام سفر به موردور، هم سم‌وایز گمجی و هم فرودو از نور این شیشه استفاده می‌کنند تا شلوب را به عقب برانند. همچنین سم از نور آن برای مقابله با خواست دو برج مراقبت کیریت آنگول از آن استفاده می‌کند. اما هنگامی که آن‌ها به کوه نابودی می‌رسند نور شیشه ناپدید می‌شود چون آن‌ها در قلب قلمرو سائورون بودند جایی که توان نور آن به آنجا نمی‌رسید.