گو
معنی کلمه گو در لغت نامه دهخدا

گو

معنی کلمه گو در لغت نامه دهخدا

گو. [ گ َ / گُو ] ( اِ ) زمین پست و مغاک را گویند. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). به معنی مغاک است که آن را گود و گودال نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مغاک و زمین نشیب. ( غیاث ). لان. کِریشَک. کُریشَنک. غُفچ. ( برهان ). چال. چاله. چالی. دخمه. گودی. فرورفتگی. حفره. حَفیره. کنده. نقر. غور. شکاف : اَوتادُالارض ؛ گوهای زمین. جَوبة؛ گو در زمین. جوخة؛ گو و مغاک. فَق ؛ گو سبک یا گو در زمین درشت. نُقره ؛ گو گرد خرد در زمین. هوکة. ( منتهی الارب ) :
گر برآیم ز بن چاه چه باک است که من
شصت ودو سال برآمد که در این ژرف گوم.ناصرخسرو.پس به اندازه درختان خرما گوی عظیم هر جای به زمین فروبرده باشند و خرما در آن گوها نشانده چنانکه جزسر درخت پدید نباشد تا زمستان گوها از آب باران پر شود. ( فارسنامه ابن بلخی ص 140 ). و نقیر آن گو باشد که بر پشت استخوان خرما بود. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).
گوهر خود را بدزد از بن صندوق او
یوسف خود را برآر از گو زندان او.خاقانی.ای ز قهر تو بحر و کان در جوش
ای ز قد تو آسمان در گو.
سیف اسفرنگی ( از جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
جانت به گو تنی بیفتاد و برفت
جمشید به گلخنی بیفتاد و برفت
از موت و حیات چند پرسی از من
خورشید به روزنی بیفتاد و برفت.عطار ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).گر در دم نهنگ درآیی نفس مزن
ور در گو محیط درافتی کران مخواه.خاقانی.در بیابانهای پر از خار و گو
او چو ماه بدر ما را پیش رو.مولوی.همچو آب از مشک باریدن گرفت
در گو و در غارها مسکن گرفت.مولوی.در گوی و در چهی ای قلتبان
دست وادار از سبال دیگران.مولوی.آب شیرین و سبوی سبز و نو
زآب بارانی که جمع آمد به گو.مولوی.تا غایت که در بیشترین مواضع و محلتها و دربهای قم این آب بر ظاهر روان بود و بعضی از آن در زیر زمین به گنگها و گوها روان کرده بودند. ( تاریخ قم ص 42 ). و چهار مستقه از آن که در حفره ها و گوها و نشیبها که در میان زرع بوده. ( تاریخ قم ص 46 ). || گودالی که در گردوبازی اطفال در زمین کنده گوز در آن می اندازند :
گفت ویحک خبر نداری تو
که به گو بازگشت آخر گوز.

معنی کلمه گو در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) دلیر، پهلوان .
(گَ یا گُ ) (اِ. ) زمین پست ، مغاک ، گودال .
(گُ ) (اِ. ) ۱ - هرچیز گرد و گلوله مانند. ۲ - گوی که آن را با چوگان بزنند.

معنی کلمه گو در فرهنگ عمید

۱. دلیر، پهلوان: نگهبان بر او کرد پس اند مرد / گوِ پهلوان زاده با داغ و درد (دقیقی: ۹۰ )، حکایت شنو کآن گوِ نامجوی / پسندیده پی بود و فرخنده خوی (سعدی۱: ۶۰ حاشیه ).
۲. مهتر، بزرگ.
۳. (اسم ) = گاو
۱. = گفتن
۲. گوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): راست گو، دروغ گو، قصه گو.
= گود
۱. هر چیز گرد مانند گلوله.
۲. توپ پلاستیکی.
۳. (ورزش ) توپ چوبی که آن را با چوگان می زنند.
۴. [قدیمی] تکمۀ لباس.

معنی کلمه گو در فرهنگ فارسی

۱ - دوم شخص مفرد از امر حاضر از گفتن . ۲ - ( اسم ) در ترکیب بمعنی گوینده آید : بلند گو سخنگو . یا گو اینکه . اگر چه هر چند . یا گو ... گو. خواه ... خواه : گو بیا و گو برو .
نامی است که در اوستا بسرزمین سغد داده شده است .

معنی کلمه گو در دانشنامه عمومی

گو (بازی). گو یا وی چی ، قدیمی ترین بازی تخته ای تاریخ بشری است. این بازی که به صورت دونفره انجام می شود، علی رغم قوانین ساده ای که دارد راهبردهای ( استراتژی های ) پیچیده ای را می طلبد. بازی به این صورت انجام می گیرد که دو بازیکن به نوبت مهره های سیاه و سفید خود را در خانه های صفحه بازی که یک شبکه ۱۹ در ۱۹ مربعی است، قرار می دهند. وقتی مهره های روی صفحه قرار گرفت، نمی توان آن را حرکت داد مگر اینکه با مهره های رنگ مخالف به طور کامل محاصره شود. هدف بازی تصاحب سطح بیشتر از زمین بازی توسط مهره ها است.
این بازی در شرق آسیا از محبوبیت بالایی برخوردار است. هرچند که رفته رفته در سطح جهانی هم محبوب می شود. یک تخمین دست پایین از تعداد گو بازان دنیا حدود ۲۷ میلیون نفر است.
گذشته از ترتیب در بازی ( حرکت ها تناوبی است، سیاه اول حرکت می کند یا ضرری را قبول می کند ) و همین طور قواعد امتیازگیری، در اصل تنها دو قانون در بازی گو وجود دارد:
قانون 1 ( قانون آزادی ) بیان می کند که هر سنگ باقی مانده روی تخته باید حداقل یک "نقطه" باز در همسایگی اش داشته باشد ( تقاطع، به نام نقطه "آزاد" ) به طور مستقیم ( بالا، پایین، چپ، یا راست ) ، یا باید بخشی از یک گروه متصل باشد که حداقل یک نقطه باز ( "آزاد" ) در کنار آن وجود داشته باشد. هر سنگ یا گروهی از سنگ ها که آخرین نقطه آزادی خود را از دست بدهد، از روی تخته برداشته خواهد شد.
قانون 2 ( "قانون KO" ) بیان می کند که وقتی سنگ را دارید روی تخته می گذارید هرگز نباید موقعیت سنگ های قبلی را تکرار کنید. چنین حرکت هایی ممنوع است، و در نتیجه در هر نوبت تنها امکان بازی در جاهای دیگر تخته وجود دارد.
تقریباً همه اطلاعات دیگر در مورد چگونگی انجام این بازی تجربی و ابتکاری است، به این معنی که در طی انجام بازی، و نه به عنوان قاعده و قانون، آموخته می شوند. دو قانونی که در بالا ذکر شد تقریباً تمامی بازی ها را پوشش می دهند. دیگر قوانین بازی تخصصی هستند، چرا که از طریق روی هم گذاشتن قوانین دیگر به دست می آیند. هر چند تفاوت جزئی بین قوانین مورد استفاده در کشورهای مختلف وجود دارد به خصوص در چین و ژاپن ، این تفاوت ها تا حد زیادی روی تاکتیک ها و استراتژی بازی تأثیر نمی گذارد. به جز مواردی که اشاره می شود، قوانین اساسی ارائه شده در اینجا مستقل از قوانین امتیاز دهی معتبر هستند. عبارات مربوط به بازی که هیچ معادل انگلیسی ای ندارند معمولاً با نام ژاپنی خود به کار می روند.
گو (زبان برنامه نویسی). گو ( به انگلیسی: Go ) یک زبان برنامه نویسی ترجمه شده و دارای زباله جمع کن و همروند است که در شرکت گوگل و توسط رابرت گریسیمر، راب پایک و کن تامپسون توسعه داده می شود.
این زبان در نوامبر ۲۰۰۹ ( برابر ‎آبان ۱۳۸۸ ) معرفی شد و در حال حاضر در چند سامانهٔ اجرایی گوگل استفاده می شود. مترجم گو از لینوکس، مک او اس، ویندوز و انواع سیستم های عامل بی اس دی مانند FreeBSD پشتیبانی می کند. از لحاظ معماری پردازنده نیز، معماری ایکس۸۶، معماری ایکس۶۴، معماری آرم و معماری POWER که مخصوص به شرکت آی بی ام است، توسط مترجم گو پشتیبانی می شوند.
«go» به عنوان یک آزمایش توسط مهندسان گوگل رابرت گریسیمر، راب پایک و کن تامپسون توسعه پیدا کرده است. این زبان برنامه نویسی به شیوه ای طراحی شده است که ضمن برطرف کردن انتقادهای رایج از دیگر زبان ها، ویژگی های مثبت آنها را حفظ کند. زبان جدید شامل ویژگی های زیر بود:
• به صورت ایستا نوشته شده، مقیاس پذیر به سیستم های بزرگ ( به عنوان جاوا و C ++ )
• نیاز به محیط های توسعه یکپارچه ندارند، اما از آن ها حمایت می کنند پشتیبانی از شبکه و چند پردازش
«گو» در سال ۲۰۰۷ ( به شمسی: ۱۳۸۶ ) توسط «شرکت گوگل» با هدف افزایش بهره وری برنامه نویسی در محیط چندهسته ای، رایانه های شبکه ای و کدبیس های بزرگ طراحی شد.
«گو» در نوامبر ۲۰۰۹ ( به شمسی: آذر ۱۳۸۸ ) به صورت عمومی معرفی شد و نسخه و نسخه ۱. ۰ آن در مارس ۲۰۱۲ ( به شمسی: فروردین ۱۳۹۱ ) منتشر شد. «گو» به طور گسترده ای در محصولات گوگل و در بسیاری از سازمان های دیگر و پروژه های منبع باز استفاده می شود.
در آوریل ۲۰۱۸ ، لوگوی فعلی جایگزین لوگوی سابق آن شد با این حال، شگون نما ( به انگلیسی: Mascot ) آن که موش های کیسه دار ( به انگلیسی: Gopher ) است، دست نخورده باقی ماند.
هر نسخه اصلی گو تا زمانی که دو نسخه اصلی جدیدتر وجود داشته باشد پشتیبانی می شود. به عنوان مثال، گو نسخه ۱٫۵ تا زمان انتشار گو ۱٫۷ و گو ۱٫۶ تا زمان انتشار گو ۱٫۸ پشتیبانی می شد. مشکلات حیاتی، از جمله مشکلات امنیتی حیاتی در نسخه های پشتیبانی شده در صورت نیاز با صدور بازبینی های جزئی برطرف می شوند ( به عنوان مثال، گو ۱٫۶٫۱، گو ۱٫۶٫۲ و غیره ) .
اهداف ایجاد زبان گو شامل موارد زیر است:
“go” به طور قابل توجهی در سنت C است، اما باعث تغییرات بسیاری می شود که به منظور شفافیت، سادگی و ایمنی ایجاد می شود:
گو (زرآباد). گو یا خوش آباد، روستایی در دهستان تنبلان بخش کاروان شهرستان زرآباد در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۴۸۱ نفر ( ۱۲۴ خانوار ) بوده است.
گو (شاهنامه). گُوْ ( Gov ) در شاهنامه نام پسر جمهور شاه ِهند است. گو چون بالید و به سنّ جوانی رسید، خود را شایستهٔ پادشاهی دانست و به همین سبب میان او و برادرش طلخند اختلاف و جنگ درگرفت.
گو خواهان آشتی با برادرش طلخند بود، امّا وی نپذیرفت و به جنگ ادامه داد تا در میانهٔ نبرد، بر پیل جان سپُرد و گو نگران شد که چگونه این خبر ِشوم را با مادرشان بازگوید.
سرانجام، گو چاره ای اندیشید و بزرگان قوم خویش را بر آن داشت تا صحنهٔ کارزار ِاو و برادرش ( گو و طلخند ) را بر تختهٔ شطرنج بیارایند و این صحنه را به مادر بنمایانند و نشان دهند تا مادر از چگونگی مرگ ِتلخند آگاه گردد.
مادر، به تماشای شطرنج مشغول شد و بوسیلهٔ آن دانست که فرزندش طلخند، بر پُشت ِپیل و بدون هیچ زخمی بر بدنش درگذشته است.
بدین ترتیب مادر از بابت ِمرگ طلخند، آسوده خاطر گشت و از دیگر پسرش، یعنی گُو خرسند و راضی گردید و از آن پس به بازی شطرنج پرداخت و خود پیوسته با شطرنج سرگرم بود.
فردوسی در شاهنامهٔ خویش از گو چنین نام برده است:
معنی کلمه گو در فرهنگ معین
معنی کلمه گو در فرهنگ عمید
معنی کلمه گو در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گو در دانشنامه عمومی

معنی کلمه گو در دانشنامه آزاد فارسی

گو (go)
نوعی بازی تخته ای که ۳۰۰۰ سال پیش در چین پدید آمد و اکنون بازی ملی مردم ژاپن است. این بازی با مهره هایی کوچک در یک صفحۀ مشبک بزرگ انجام می شود. هدف به دست آوردن قلمرو و نهایتاً برتری است. تخته با نوزده خط افقی و عمودی به خانه هایی تقسیم می شود. خانه ها ابتدا خالی اند و رفته رفته با مهره های سفید و سیاه پر می شوند (در ابتدا سنگ های گرد تخت بودند) و به مرور که بازی ادامه پیدا می کند بازیکنان با محاصرۀ مناطق به وسیلۀ مهره های خود و اسیر کردن سپاهیان دشمن به قلمروها دست می یابند. نوعی روش امتیازگیری امکان بازی افراد خبره و مبتدی را با هم فراهم می کند. بسیار سخت تر و پیچیده تر از شطرنج است و احتمالات ریاضی آن ده به توان ۷۲۰ است.

معنی کلمه گو در ویکی واژه

(گَ):هر چیز گرد و گلوله مانند.
(گُ): گوی که آن را با چوگان بزنند.
(گُ): زمین آماده شخم زدن.
(گَ، گُ): زمین پست، مغاک، گودال.
گُو :(gow) در گویش گنابادی یعنی گاو ، انگار ، اینطور که از اتفاقات و شواهد برمیآمد
گودال
مدفوع
دلیر، پهلوان. همانا گه آمد گو پیلتن ..... دمان و ز زابل یکی انجمن

جملاتی از کاربرد کلمه گو

ارتش ترکیه وظیفه پاسداری و دفاع از کشور و نظام از هرگونه تهدیدات داخلی و خارجی را برعهده دارد. طبق قانون اساسی ارتش ترکیه تنها نهاد مسلح و نظامی رسمی کشور است.
تو گویی خانقاه خواجه شیخ است به جنب مسجد خواجه علیشاه
دست فلک کبود شد از گوشمال و ما مشغول خاکبازی طفلانه خودیم
چون گوهر عقد مدیح بندی بر بازوی دولت امیر غازی
دل خو به آه کرده بنوعی که روز وصل هرچند خواست درد دلی گوید آه کرد
یا که گویی از بلای زاهدان جان برده‌ام نیم‌جانی بر در پیر مغان آورده‌ام
باطن و ظاهر خود هر که کند صاف چو بحر ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
پای بر دست شرع و سر پر شور چه بری جز وبال و وزر به گور؟
گو قبلاً مشکل سختی در یادگیری ماشین داشته‌است که انتظار می‌رفته که خارج از تکنولوژی آن زمان بوده‌است.
سلاسل ساز این فرخنده تحریر کشد زینگونه مطلب را به زنجیر
بفرمود صد جامه دیبای روم همه پیکرش گوهر و زر و بوم
گوهر و زر به فراق رخت ای جان به جهان ز رخ و چشم خود ارزان چه کنم گر نکنم
مرگ و میر مرغان دریایی، ماهی‌ها و پستانداران دریایی از نتایج میان مدت این گونه حوادث است.