معنی کلمه طبه در لغت نامه دهخدا ( طبة ) طبة. [ طِب ْ ب َ ] ( ع اِ ) نورد ابر. || زمین دراز گیاه ناک. || جامه پیش گشاده درازدامن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جامه دراز. ( نسخه ای از مهذب الاسماء ). || پوست دراز. || دوال دقیق. || خط شعاع آفتاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، طِبَب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( مهذب الاسماء ). || گونه. ( منتهی الارب ).طبة. [ طُب ْ ب َ ] ( ع اِ ) دوال که درزهای مشک به وی گیرند. اوالسیر الذی یکون فی اسفل القربة بین الخرزتین. ( منتهی الارب ). مغزی. زِه.