فاعلاتن

معنی کلمه فاعلاتن در لغت نامه دهخدا

فاعلاتن. [ ع ِ ت ُ ] ( ع اِ ) یکی از افاعیل عروضی که بصورت واحدی برای سنجش وزن شعر به کار میرود و در تقطیع اشعار کلمات را از نظر حروف ساکن و متحرک با آن مطابقه میکنند. این لفظ یکی از هشت یا شش واحدی است که در بحر رمل مثمن یا مسدس برای سنجش گنجانده میشود. در زبان فارسی بیشتر اشعار وزنی دارد که با صورت تام بحور عروضی تطبیق نمیکند و شعری که با هشت یا شش فاعلاتن کامل مطابق باشد کمیاب است. اشعار مثنوی مولانا جلال الدین بلخی در بحر رمل مسدس محذوف ( یا مقصور ) است یعنی در هر مصراع فاعلاتن سوم به فاعلن ( یا فاعلات ْ ) تبدیل میشود:
بشنو از نی چون حکایت میکند
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
و این شعر سعدی در مثمن مقصور:
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
از صورت صحیح و سالم این بحر شمس قیس رازی دو نمونه زیر را ( یکی مثمن و دیگری مسدس ) آورده است :
باز درپوشید گیتی تازه و رنگین قبایی
عالمی را کرد مشکین بوی زلف آشنایی
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
و نمونه مسدس این است :
ای نگارین روی دلبر زآن ِ مایی
رخ مکن پنهان چو اندر جان مایی.
واحد عروضی فاعلاتن مرکب از یک سبب خفیف ( فا ) و یک وتد مقرون ( علا ) و سبب خفیف دیگر ( تن ) است. در بحرهای دیگر عروض نیز واحد فاعلاتن از زحاف و تغییر افاعیل دیگربه وجود می آید. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم چ 1 دانشگاه ص 99 به بعد و نیز رجوع به رمل در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه فاعلاتن در فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از افاعیل عروضی که به صورت واحدی برای سنجش شعر به کار می رود . و در تقطیع شعر آن را به کار برند این لفظ واحدیست که در تقطیع بحر رمل ( مثمن یا مسدس ) استعمال شود .

جملاتی از کاربرد کلمه فاعلاتن

تا به علم‌، از فاعلاتن فاعلات سال‌ها ره است ای بی‌علم لات
فاعلاتن فاعلات فاعلاتن فاعلات شمس تبریزی توی هم شه و هم ترجمان
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات از رمل این قطعه برخوان با نوای شاد ورد
تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلاتان
تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلن- فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
رو خمش کن قول کم گو بعد از این فعال باش چند گویی فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
تقطیع: فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلان
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
تقطیع و بحر: مفاعیلن ۴ بار: هزج سالم- فاعلاتن ۴ بار: رمل سالم- مفتعلن ۴بار: رجز مطوی- مفاعلن فعلاتن ۲ بار: مجتث مخبون- فعلاتن ۴ بار: رمل مخبون