گنبد
معنی کلمه گنبد در لغت نامه دهخدا

گنبد

معنی کلمه گنبد در لغت نامه دهخدا

گنبد. [ گُم ْ ب َ ] ( اِ ) پهلوی گومبت ( گنبد، قبه ) در تهران و اراک ( سلطان آباد ) گنبذ، معرب آن «جنبذ» معجم البلدان در «جنبذ» و «جنبذه » اصلاً از آرامی و سریانی مأخوذ است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). نوعی از عمارت باشد مدور که از خشت و گل و آجر پوشند. ( برهان ) ( آنندراج ). لفظ دیگر فارسیش دیر است. ( فرهنگ نظام ). جُنبُد. جُنبُده یا جُنبَد. قُبَّه. ( منتهی الارب ). شَنب :
گنبدی نهمار بر برده بلند
نش ستون از زیر و نز بر سرْش بند.رودکی.پراکنده گرد جهان موبدان
نهاد از بر آذران گنبدان.دقیقی.و اندر وی [ اندر بیکند به ماوراءالنهر ] گنبد گور خانهاست که از بخارا آنجا برند. ( حدود العالم چ تهران ص 65 ).
یکی گنبداز آبنوس و ز عاج
به پیکر ز پیلسته و شیز و ساج.فردوسی.بفرمود خسرو بدان جایگاه ( دژ بهمن )
یکی گنبدی تا به ابرسیاه.فردوسی.گنبد برشده فرود تو باد
همچو بهشت از زبر گنبدی.فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 397 ).بیشتر در گنبدها بچه می آوردندی [ طاووسها ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 108 ).
درع بش ، آتش جبین ، گنبدسرین ، آهن کتف
مشک دم ، عنبرنفس ، گلبوی خوی ، شمشادبوی.منوچهری.تو گفتی کآن عماری گنبدی بود
ز بوی ویس یکسر عنبرآلود.( ویس و رامین ).گر موش ندارد خبر از گنبد و ایوان
نادان چه خبر دارد از دین و ز ایمان.ناصرخسرو.ز گنبد چو یک رکن گردد خراب
خوش آواز را ناخوش آید جواب.نظامی.فرمود تا انگشتری بر گنبد عضد نصب کردند، تا هرکه تیر از حلقه بگذراند خاتم او را باشد. ( گلستان سعدی ).
گنبد پرصدای عالی ساز
هرچه گویی همانْت گوید باز.امیرخسرو. || غنچه گل. ( برهان ) ( الفاظ الادویه ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). غنچه :
گل صد گنبد آزاده سوسن
خداوند من و کام دل من.( ویس و رامین ).عصاره زرشک دو درمسنگ ، ریوند چینی و گنبد گل سرخ که تمام بشکفیده نباشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
قمری گفتا ز گل مملکت سرو به
کاندک بادی کند گنبدگل را خراب.خاقانی.فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون
اجل چو گنبد گل برشکافدش عمدا.

معنی کلمه گنبد در فرهنگ معین

(گُ بَ ) [ په . ] (اِ. ) قُبِّه و برآمدگی که بر بالای معابد و مساجد می سازند.

معنی کلمه گنبد در فرهنگ عمید

سقف یا ساختمان بیضی شکل که غالباً با آجر بر فراز معابد و مساجد و یا قبور و آرامگاه ها می سازند.
* گنبد کبود (لاجوردی ): [قدیمی، مجاز] آسمان.
* گنبد گل: [قدیمی، مجاز] غنچۀ گل.
* گنبد طارونی: [قدیمی، مجاز] آسمان: ای گردگرد گنبد طارونی / یک بارگی بدین عجبی چونی؟ (ناصرخسرو: ۳۸۱ ).

معنی کلمه گنبد در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان چاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان کنار شوسه همدان- ملایر کوهستانی سردسیر دارای ۱۶۲٠ تن سکنه محصول غله بنشن انگور و لبنیات صنعت دستی آن قالی بافی .
( اسم ) ۱ - ساختمانی تقریبا بشکل نیم کره که از خشت و آجرو گچ و غیره بر فراز عمارتی سازند قبه : ( طاوسها ) بیشتر در گنبد ها بچه می آوردندی . ۲ - غنچ. گل : عصار. زرشک دو در مسنگ ریوند چینی و گنبد گل سرخ که تمام بشکفیده نباشد . ۳ - دست. گل و گیاه : دیدم گل تازه چند دسته بر گنبدی از گیاه بسته . ( گلستان سعدی ) ۴ - نوعی از آیین بندی که بطریق گنبد سازند قبه طاق نصرت خوازه : همه شهر و ده بود پر خواسته به آذین و گنبد بیاراسته . ( گرشا ) ۵ - آسمان چرخ فلک : چو خورشید تابان ز گنبد بگشت خروش تبیره بر آمد ز دشت . ۶ - دنیا جهان : خاک بر دنبال او بایست کرد تا نرفتی خود ازین گنبد بدر . ( عطار ) ۷ - کون دبر : گر نشستی بزیر من روزی جست ناگه ز گنبدت گوزی تو چو بادام و پسته رخ مفروز کایچ گنبد نگه ندارد گوز . ( حدیقه ) ۸ - پیاله . ۹ - خیمه چادر ( قلندری ) ۱٠ - کلیسا کنیسه دیر معبد ( غیر مسلمانان ) : میان در بست شیرین پیش موبد بفراشی درون آمد به گنبد . ( نظامی ) توضیح جمع آن گنبدان آید : پراگند گرد جهان موبدان نهاد از بر آذران گنبدان . ( گشتاسب نام. دقیقی ) ۱۱ - جای هسته در میوه های هسته دار ( امرود به سیب و غیره ) : وندر شکمش خردک خردک دو سه گنبد زنگی بچه ای خفته بهر یک در چون قار . ( منوچهری ) ۱۲ - نوعی جست و خیز ( آهو اسب ) : طاق بست : ز همت ساختم رخش فلک رام بیک گنبد رسیدم بر نهم بام . ( امیر خسرو ) ۱۳ - حمل. ( جانوران ) . یا ترکیبات اسمی : گنبد آب . حباب . یا گنبد آبگون . آسمان . یا گنبد آذر . آتشکده : سوی گنبد آذر آرید روی بفرمان پیغمبر راستگوی . ( دقیقی مزدیسنا ) یا گنبد آفت ناپذیر . آسمان . یا گنبد ازرق . آسمان . یا گنبد اعظم . فلک اعظم عرش اعظم : فیلسوف اعظم و حرز امم کز روی وهم جای او جز گنبد اعظم نخواهی یافتن . ( خاقانی ) یا گنبد افلاک . آسمان : عاقبت منزل ما وادی خاموشانست حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز . ( حافظ ) یا گنبد انجم افروز . ( انجم فروز ) . آسمان . یا گنبد بازیچه رنگ . آسمان : گردش این گنبد بازیچه رنگ نزپی بازیچه گرفت این درنگ . ( نظامی ) یا گنبد پیر . آسمان : گنبد پیر سبحه های بلور در مغاک مقعر اندازد . ( خاقانی ) یا گنبد پیر کابلی . دنیا جهان . یا گنبد پیروزه . آسمان : این گنبد پیروز. بی روزن گردان چونست گلستان گه و گاهی چو بیابان ? ( ناصر خسرو ) یا گنبد پیروزه پیکر . آسمان : که کرد این گنبد پیروزه پیکر چنین بی روزن و بی بام و بی در ? ( ناصر خسرو ) یا گنبد پیروزه گون . آسمان . یا گنبد تیز پوی . آسمان : چنین آمد این گنبد تیز پوی بگردد همه چیز از گشت اوی . یا گنبد تیز رو . آسمان : پدید آمد این گنبد تیز رو شگفتی نمایند. نوبنو . یا گنبد تیز گرد . آسمان : نگه کن بر این گنبد تیز گرد که درمان از اویست و زویست درد . یا گنبد تیز گشت . آسمان : پر اندیشه از گنبد تیز گشت که فردا بسر بر چه خواهد گذشت . ( نظامی ) یا گنبد جان ستان . آسمان . یا گنبد چاربند . ۱ - آسمان ( باعتبار جهات چهارگانه ) . ۲ - دنیا جهان ( باعتبار چهار جهت ) : برون جست ار گنبد چاربند فرس راند بر هفت چرخ بلند . ( نظامی ) یا گنبد چنبری . آسمان : طلب کن بقا را که کون و فساد همه زیراین گنبد چنبری است . ( ناصر خسرو ) یا گنبد حراقه رنگ . آسمان : ای بگه امتحان ز آتش شمشیر تو گنبد حراقه رنگ سوخته حراقه وار . ( خاقانی ) یا گنبد خضرا . آسمان : بسان مرغزار سبز رنگ اندر شده گردش بیک ساعت ملون کرد روی گنبد خضرا . ( فرخی ) یا گنبد دام ماهی . آسمان اول . یا گنبد دماغ . سق دهان حنک کام . یا گنبد دوار . آسمان : روزگار در مجال مقادیر جولان کند و گنبد دوار بنیک و بد بگردد . توضیح مثل گنبد دوار . در مورد عمام. بزرگ گفته میشود . یا گنبد دود گشت . آسمان : که چون آتشین روز روشن گذشت پر از دود شد گنبد دود گشت . ( نظامی ) یا گنبد دولاب رنگ . آسمان : بر پر از این گنبد دولاب رنگ تارهی از گردش پرگار تنگ . ( نظامی ) یا گنبد دیر ساز . آسمان : بدیدم که این گنبد دیر ساز نخواهد همی لب گشادن به راز . یا گنبد زر . ۱ - گنبد کهن سال . ۲ - گنبد زرین . ۳ - آسمان : چندانک دهی زر چو خورشید مدور از ثابت و سیاره بدین گنبد زر نیست . ( عثمان مختاری ) یا گنبد زرنگار . آسمان : نگه کن برین گنبد زرنگار که سقفش بود بی ستون استوار . ( سعدی ) یا گنبد سبز . آسمان سبز گنبد . یا گنبد سیمابگون . آسمان : آستانت گنبد سیمابگون را متکاست بند. سیماب دل سیماب شد زین متکا . ( خاقانی ) یا گنبد شگرف . آسمان . یا گنبد صوفی لباس . آسمان . یا گنبد طاقدیس . آسمان . یا گنبد فلک . آسمان : از گنبد فلک ندی آمد بگوش او کای گنبد تو کعب. حاجت روای خاک . ( خاقانی ) یا گنبد فیروزه خشت . آسمان . یا گنبد فیروزه رنگ . آسمان . یا گنبد کبود . آسمان . یا گنبد کوز ( کوژ ) . آسمان که خمیده پشت نماید : میل در سرمه دان نرفته هنوز بازیی باز کرد گنبد کوز . ( هفت پیکر ) یا گنبد کهن . فلک آسمان . یا گنبد گردا . آسمان : بنگر بچشم خاطر و چشم سر ترکیب خویش و گنبد گردارا . ( ناصر خسرو ) یا گنبد گردان . آسمان : مرکز خاکی نبود جای تو مرتب. گنبد گردان طلب . ( خاقانی ) یا گنبد گردگرد . آسمان : چرا گردد این گنبد گردگرد بر آن سان که گویی یکی آسیاست . ( ناصر خسرو ) یا گنبد گردنده . آسمان : ای گنبد گردند. بی روزن خضرا با قامت فرتوتی و با قوت برنا . ( ناصر خسرو ) یا گنبد گل . ۱ - غنچ. گل : قمری گفتا ز گل مملکت سرو به کاندک بادی کند گنبد گل را خراب . ( خاقانی ) ۲ - پیال. زرین . یا گوهرنگار . آسمان : گشت بساط ثناش مرکز عودی لباس گشت ضمان بقاش گنبد گوهر نگار . ( خاقانی ) یا گنبد گیتی . آسمان . یا گنبد گیتی نورد . آسمان . یا گنبد لاجورد . آسمان : دگر روز چون گنبد لاجورد بر آورد و بنمود یاقوت زرد ... یا گنبد لاجوردی . آسمان : چو دود از پی لاجوردی نقاب سر از گنبد لاجوردی متاب . ( نظامی ) یا گنبد ماه . فلک قمر آسمان اول : همی ماهی از آب برداشتن پس از گنبد ماه بگذاشتن . یا گنبد مایل . فلک شمس آسمان چهارم : ای ز سریر زرت گنبد مایل حقیر وی ز صریر درت پاسخ سایل نعم . ( خاقانی ) یا گنبد مدور . آسمان : بررس که کردگار چرا کردست این گنبد مدور خضرا را . ( ناصر خسرو ) یا گنبد معنبر . موی سر معشوق که بشکل گنبد باشد . یا گنبد مقرنس . آسمان . یا گنبد مینا . آسمان : گفتم :این جام جهان بین بتو کی داد حکیم ? گفت : آن روز که این گنبد مینا میکرد . ( حافظ ) یا گنبد نار . غنچ. گل انار . یا گنبد نارج . یا گنبد نارنگ . یا گنبد نیلگون . یا گنبد نیلوفری . آسمان : فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون اجل چو گنبد گل بر شکافدش عمدا . ( خاقانی ) یا گنبد نیلی . یا گنبد نیلی حصار . آسمان : گوی زمین ربود. چوگان عدل اوست وین بر کشیده گنبد نیلی حصار هم . ( حافظ ) یا گنبد و بارگاه . قبه و ماذن. بقعه و زیارتگاه . یا گنبد هور و ماه . آسمان : پدر بر پدر شهریارست شاه بنازد بدو گنبد هور و ماه . یا ترکیبات فعلی : گردکان بر گنبد بودن . امری محال بودن : اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است . ( گلستان ) یا گوز بر گنبد آمدن کسی را . کاری غیر ممکن و بیهوده برای وی پیش آمدن : رفیقا بیش ازین پندم میاموز که بر گنبد نیاید مر ترا گوز . ( ویس ورامین ) یا گوز بر گنبد افشاندن . گوز بر گنبد آمدن : تو با این سپه پیش من راندی همی گوز بر گنبد افشاندی .
دیهی است در پنج فرسنگ و نیمی ششتمد و عامه آنرا اکنون گنبد گویند و اهل قلم جنبد نویسند .

معنی کلمه گنبد در فرهنگستان زبان و ادب

{dome} [نجوم رصدی و آشکارسازها] بام کروی بر فراز حفاظ
{dome} [نجوم رصدی و آشکارسازها] ← حفاظ 1

معنی کلمه گنبد در دانشنامه عمومی

گنبد (افغانستان). گنبد یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است.
گنبد (ایجرود). گنبد ( ایجرود ) ، روستایی از توابع بخش حلب شهرستان ایجرود در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان ایجرود پایین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۶ نفر ( ۳۱خانوار ) بوده است.
گنبد (بستان آباد). گنبد یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان عباس غربی بخش تیکمه داش شهرستان بستان آباد واقع شده است. این روستا ۳۸۷ نفر جمعیت دارد.
این روستا در 18 کیلومتری جنوب مرکز بخش ( تیکمه داش ) قرار دارد.
گنبد (زمین شناسی). گنبد ( انگلیسی: Dome ) نوعی پدیده در زمین شناسی ساختمانی است و از تاقدیس های متقارنی تشکیل شده که یکدیگر را در رأس خود قطع می کنند. در واقع گنبدها شکل های مشخص دایره ای، کروی یا بیضی گون هستند که بر روی سطح زمین برآمدگی دارند. برش های عرضی موازی سطح زمین در یک گنبد، دایره های هم مرکزی از چینه ها هستند. اگر قسمت بالای گنبد به طور پیوسته دچار فرسایش شده و به شکل مسطح در آید، ساختمان پدید آمده در نمای پلان به شکل روزنه ای دیده می شود که لایه های سنگی جوان تر در سمت بیرونی آن قرار دارد و با حرکت به سمت مرکز دایره، سن هر دایره بیشتر می شود. این پدیده زمین شناختی در زمان رسوب گذاری به شکل افقی بوده و سپس بر اثر بالاآمدگی زمین ساختی تغییرشکل یافته و گنبد را پدید آورده است.
گنبد (عجب شیر). گنبد یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان دیزجرود شرقی بخش قلعه چای شهرستان عجب شیر واقع شده است.
جمعیت این روستا بر پایهٔ نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، برابر با ۳۰۱ نفر بوده است.
گنبد (هندسه). در هندسه ، گنبد جسمی است که با اتصال دو چند ضلعی ، که یکی ( قاعده ) دو برابر بیشتر از دیگرى ضلع دارد ، توسط یک باند متناوب از مثلث های متساوی الساقین و مستطیل ها ، تشکیل می شود. اگر مثلث ها ، متساوی الاضلاع و مستطیل ها ، مربع باشند و قاعده و وجه مقابل آن چند ضلعی های منتظم باشند ، آنگاه گنبد های مثلثی ( J3 ) ، مربعی ( J4 ) و پنج ضلعی ( J5 ) همه در میان اجسام جانسون شمرده می شوند و می توانند به ترتیب با زدن مقاطع به مکعب هشت وجهی، لوزمکعب هشت وجهی و لوزبیست دوازده وجهی به دست آیند.
یک گنبد را می توان منشوری دید که در آن تعداد اضلاع یکی از قاعده ها با ادغام رأس های مجاور نصف شده است.
می توان به یک گنبد نماد گسترش داده شده شلفی {n} | | t{n} را داد، یک چندضلعى منتظم{n} و بریده شده اش {t{n یا {2n}.
گنبد ها از انواع منشوروار ها هستند.
مزدوج آنها شامل شکلی است که به نوعی جوشکاری بین نیمی از پاد دوهرم n پهلو و هرم 2n پهلو است.
سه چندوجهی که بالا ذکر شد تنها گنبدهای محدب و داراى وجوه منتظم هستند: "گنبد شش ضلعی" یک صفحه است و "منشور مثلثی" را می توان گنبد درجه ٢ در نظر گرفت ( گنبد یک قطعه خط و یک مربع ) . با این حال ، ممکن است گنبد های درجه بالاتر با مثلث هاى غیر متساوی الأضلاع و مستطیل ها ساخته شوند.
گنبد های ستاره ای برای هر پایه { n/d} که در آن ٦> { n/d} > ٦/٥ و d فرد است. در این محدوده ها ، گنبدها به شکل صفحه فرو می ریزند: فراتر از حد بالا، مثلث ها و مربع ها دیگر نمی توانند فاصله بین دو چند ضلعی را پوشش دهند. وقتی d زوج است ، پایه پایین {n/d٢} دوباره ساخته می شود که می توان با برداشتن این وجه و در عوض اجازه دادن به مثلث ها و مربع ها که در آن به هم متصل شوند، یک نیمه گنبد ( به انگلیسی: cuploid ) ایجاد کرد. هرگاه در نیمه گنبدیn/d از ٢ بزرگتر باشد مثلث ها و مربع ها نمی توانند کل قاعده را بپوشانند و بخشى از آن خالی می ماند مانند {٥/٢} و {٧/٢} که اگر از بالا مشاهده شوند فاضى خالی دارند اما {٥/٤} و {٧/٤} ندارند.
در هر گنبد یا نیمه گنبد n/d با ارتفاع h همواره h = 1 − 1 4 sin 2 ⁡ ( π d n ) است و اگر n/d برابر با ٦ یا ٦/٥ باشد ٠=h و اگر n/d برابر ٢ باشد، h حداکثر است ( منشور سه پهلو که مثلث ها عمودیند ) .
یک پاد گنبد n - ضلعى از یک قاعده منتظم ٢n - ضلعی ، ٣n مثلث شامل دو نوع و وجه بالایى n - ضلعى منتظم ساخته شده است. اگر n برابر با ٢ باشد، وجه بالایى به یک لبه کاهش می یابد. رئوس چند ضلعی بالا با راس در چند ضلعی پایین هم راستا میشود.
معنی کلمه گنبد در فرهنگ معین
معنی کلمه گنبد در فرهنگ عمید
معنی کلمه گنبد در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گنبد در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه گنبد در دانشنامه عمومی

معنی کلمه گنبد در دانشنامه آزاد فارسی

گنبد (زمین شناسی). گنبد (زمین شناسی)(dome)
عارضه ای زمین شناختی. شکل آن برعکس حوضه است. از سنگ هایی چین خورده به شکل طاقدیس حاصل می شود که از رأس بلند مرکزی در همۀ جهات شیب یافته اند. شبیه فنجانی وارونه با سطحی ناهموار و شکلی نامنظم است. ساختار چنین گنبدهایی نتیجۀ اِعمال فشار از پایین به بالا، و ایجاد برآمدگی در بخشی از پوسته است. گنبدها بیشتر بر اثر برآمدگی موادی کشسان، مانند نمک یا ماگما، ایجاد می شوند. گنبدهای نمکی در امتداد سواحل خلیج امریکای شمالی، بر اثرِ بالاآمدن نهشته های نمکی و قدیمی دریا ایجاد شده اند. گنبدهای نمکی از این نوع در ایران بسیارند و در خلیج فارس موجب ایجاد جزایری شده اند. در بلک هیلز، واقع در داکوتای شمالی، گنبدها براثر فشار روبه بالای توده های آذرین درونی پدید آمده اند.
گنبد (معماری). گنبد (معماری)(dome)
گنبد مسجد امام، اصفهان
سقفی دایره ای (و به ندرت بیضی) به شکل نیم کره که بر بالای فضایی مستدیر، بیضوی، مربع، مستطیل یا چندضلعی ساخته می شود. گنبدها را با طرح های گوناگون و از مواد مختلف بنا می کنند. احتمالاً گنبدهای ابتدایی را از خم کردن شاخه های درخت و به گل اندودن آن ها روی کلبه های گلین می ساختند. رومیان نخستین مردمی بودند که به قابلیت های گنبد پی بردند و گنبدهای مستحکم و عظیم برپا کردند. اوج شکوه و عظمت معماری رومی در گنبد کلیسای ایاصوفیه قسطنطنیه تجلی کرده است (۵۳۲ـ۵۳۷). یکی از اولین گنبدهای مهمی که ملسمانان بنا کردند قُبة الصخره در بیت المقدس (اورشلیم) بود. بسیاری از گنبدهای اسلامی به گنبد ایرانی یا گنبد پیازی معروف است. گنبد تاج محل زیباترین گنبدی است که به دست مسلمانان، با معماری استادکاران ایرانی ساخته شده است (۱۶۳۰م). گنبد سلطانیه در نزدیک زنجان، عظیم ترین گنبد ایران و سومین گنبد آجری بزرگ جهان شمرده می شود. در دورۀ رنسانس ساختن گنبد روی کلیساها و مکان های مقدس، به ویژه در ایتالیا رواج و رونق گرفت و بناهای باشکوهی چون کلیسای جامع فلورانس (۱۴۲۰ـ۱۴۳۴) و کلیسای پطرس قدیس در رم پدید آمد (۱۵۸۸ـ۱۵۹۰). در ایران و عراق مرقد امامان را با گنبدهایی که پوششی از زر دارند و اغلب مسجدها و امامزاده ها را با گنبدهای کاشیکاری به رنگ های فیروزه ای، سبز، یا آبی می سازند. اسکلت گنبد را می توان از سنگ، آجر، بتون، سفال، چوب، فولاد یا آلومینیوم ساخت. در قرن ۲۰ ساختن گنبد بر فراز بناهای عظیم تجاری، اداری و تالارها، با مواد و مصالح جدید، مانند شیشه و پلاستیک، با شیوه های مدرن، ادامه یافته است.

معنی کلمه گنبد در ویکی واژه

cupola
قُبِّه و برآمدگی که بر بالای معابد و مساجد می‌سازند.

جملاتی از کاربرد کلمه گنبد

امامزاده پیرمراد بنای نسبتاً مجللی است با گنبد کاشی سفید که مزین به نقوش طرح لوزی است. دو مناره کوچک و ایوانی در جلو آن واقع و تا حدی به بقعه شاه چراغ شباهت یافته‌است. حوض درازی نیز در محور بقعه ساخته‌اند که بر زیبایی آن می‌افزاید.
نهاد گنبد گل بین که از مرد و لعل نهاده‌اند و در او می‌کنند زر کاری
آرامگاه ملاحسن کاشی در نزدیکی گنبد سلطانیه، جای گرفته است. آرامگاهی که توسط شاه طهماسب یکم به افتخار ملاحسن کاشی عارف قرن ۱۴میلادی بنا شده‌است. تکمیل معماری داخلی بنا توسط فتحعلی‌شاه قاجار در دوران قاجار و قرن ۱۹اُم میلادی انجام گرفته‌است.
با طول و عرض ملکت محکم اساس من کاشانه یی است گنبد سبز مدورم
زنده شد ز افسانه های خشت تو بهرام گور زین فسانه هفت گنبد را پر از آواز کن
غباری از همه صحرا برآمد فغان تا گنبد خضرا برآمد
رصد دان این هفت گنبد تویی کله دار این چار مسند تویی
یک ره به حریم خاک پیوند زین گنبد آبگینه تا چند
معماری و طراحی این استادیوم به شکل مشخص، گنبدی‌نما است که از سقف‌های نورگذر مدرن بهره می‌برد.
هفت موبد بخواند موبد زاد هفت گنبد به هفت موبد داد
درین فیروزه گنبد افکنم دود کنم چشم کواکب گریه آلود
این آرامگاه در شکاف کوه و در فاصله‌ای از جاده قرار دارد بطوریکه هنگام عبور از جاده فقط گنبد آن دیده می‌شود.
تا گنبد دوار زمین را بخوهد بزم از یکدیگر آسایش و رفتار شکسته
پدید آمد این گنبد تیز رو شگفتی نمایندهٔ نو به‌ نو