زرغنج

معنی کلمه زرغنج در لغت نامه دهخدا

زرغنج. [ زَ غ ُ ] ( اِ ) گیاهی است بغایت بدبوی و از چین آورند و آنرا حلبه چینی گویند. برگش به برگ سداب ماند و طبیعتش سرد است و خاصیت وی آن است که دفع خشکی بوی مشک کند. ( برهان ) ( از جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). گیاهی بغایت بدبوی و از چین آورند. ( ناظم الاطباء ). زرگنج. ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
بابور تو رخش پوردستان خرمنج
بادا رخ حاسدت ترنجیده ز درد
سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج.سوزنی.رجوع به زرگنج شود.

معنی کلمه زرغنج در فرهنگ عمید

گیاهی بدبو با برگ هایی شبیه برگ سداب است که در گذشته مصرف دارویی داشته، حبلۀ چینی.

جملاتی از کاربرد کلمه زرغنج

ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج با بور تو رخش پور دستان خرمنج