طوقدار

معنی کلمه طوقدار در لغت نامه دهخدا

طوقدار. [ طَ / طُو ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) اسم عامی فارسی قمری است. ( فهرست مخزن الادویه ). کنایه از قمری و فاخته و کبوتر و مانند آن. ( آنندراج ). قمری را نیز گویند. ( برهان ) :
قمریَک طوقدار گویی سر در زده ست
درشبه گون خاتمی حلقه او بی نگین.منوچهری. || دارنده طوق.دارنده گردن بند :
همه طوقداران ابا گوشوار
سراپرده آراسته شاهوار.فردوسی.|| کنایه از پسر امرد مخطط باشد. ( برهان ). کنایه از جوان مخطط است. ( آنندراج ). || بنده. اسیر. ( برهان ) ( آنندراج ). گرفتار. ( برهان ).

معنی کلمه طوقدار در فرهنگ عمید

۱. دارای طوق، دارای گردن بند.
۲. (اسم ) پرنده ای که خطی سیاه یا سفید مانند گردن بند بر گردن دارد، از قبیل قمری و کبوتر.

معنی کلمه طوقدار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه دارای طوق ( گردن بند ) است . ۲ - پرندگانی که طوقی بر گردن دارند ( قمری فاخته کبوتر و مانند آن ) .

جملاتی از کاربرد کلمه طوقدار

یک تن نماند در چمن جود تو که او چون فاخته ز منت تو طوقدار نیست
چو خیمه گر نکنی سایه بر سرم این بس که طوقدار تو از حلقه طناب شوم
نامزد نام تو فاختهٔ طوقدار عاشق گلبانگ تو بلبل دستان سرا
گردن ز حلقهٔ سر زلف تو چون کشم اکنون که طوقدار شد از عنبر آفتاب
شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم
قمریک طوقدار گویی سر در زده‌ست در شبه گون خاتمی، حلقهٔ او بی‌نگین