معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 2
- بيد
- بغیه
- بشاعت
- بزدل
- برِد
- بري
- بالا دادن
- ایرانویج
- اژیر
- اندازهگیری
- امتناع کردن
- اعلیحضرت
- اصلي
- اسپست
- استعصام
- اخشم
- احيا
- اجراي
- اثاره
- آهستهکار
- آماسیده
- آلله
- آسه
- آستین افشاندن
- آزاله
- آدار
- آتشزدن
- آبمروارید
- آبرون
- آب گردش
- آب دزد
- سماق
- سرنج
- سرسره
- سرخجه
- سبق و رمایه
- ساخارین
- زماره
- زر ورق
- زحاف
- خرزهره
- خشك
- خط دادن
- خنجک
- خوشبینی
- دادآفرین
- دایرهزنگی
- دربندان
- درو کردن
- ديس
- دژبان
- دیاله
- رقاصک
- رقیع
- رندیدن
- ريا
- ریم آهن
- زارج
- خراب شدن
- خدا نگهدار
- خبک
- حمام گرفتن
- حریره
- حایر
- حدبه
- ترازو دار
- تدرج
- تخسیر
- تخدیر
- تحریمه
- جامعه شناسی
- جدي
- جلنگ
- جوشانده
- حال آمدن
- تفکه
- تلويزيون
- توابل
- تيم
- تیرکمان
- تزییف
- تشك
- تعرق
- تعریک
- تعفف
- تحجیر
- تزند
- تعقید
- تفتق
- استمهال
- استمراری
- استفاضه
- استعجاب
- استعاذه
- استشاره
- اسبابکشی
- ازکیا
- ازهد
- ازطرف
- از جان گذشته
- ارنبه
- اختیار دادن
- اختیال
- اذالت
- اذله
- آگیم
- آیبک
- اتازونی
- آمودن
- آمپرسنج
- آنك
- آرمینا
- آروین
- آزار گرفتن
- آسیابک
- آب ریختن
- شایستن
- شبدر
- شبکیه
- شتابزدگی
- شترخان
- سوزانیدن
- سوسنبر
- سویق
- سکج
- سیفلیس
- سرلوحه
- سرمازده
- سروال
- سعال
- سقمونیا
- سماور
- زیرک سار
- ساقط کردن
- سایه خشک
- سبزقبا
- سبعیت
- سبکپر
- زباله دان
- زبان پارتی
- زبان پشتو
- زبان پیوندی
- زراغن
- زراوند
- زردوزی
- روضه خوان
- رومبا
- روناس
- روهینا
- روي
- روی داشتن
- رویین خم
- ريخ
- ريس
- ذی فن
- رابح
- راضع
- راهدار
- راژان
- راکاره
- دیوان خانه
- دیّوث
- دیگ افزار
- دیگ بخار
- دلشکستگی
- دم پخت
- دمانگار
- دمبل
- دربستن
- دررفتن
- درز کردن
- درشکه
- درلک
- درمان کردن
- درمسنگ
- دارمستتر
- داروفروش
- خوشخرامی
- خون سیاوشان
- خونسردی
- خير
- خُوْ
- خیره شدن
- خیزآب
- خیکی
- دائرة المعارف
- خجالت کشیدن
- خراطی
- خردخرد
- خرده اوستا
- خرپا
- خریش
- خسبیدن
- خشکار
- اوکار
- اکبیری
- اکتیویته
- ایده آل
- ایرادی
- اینجانب