درشکه
معنی کلمه درشکه در فرهنگ معین
معنی کلمه درشکه در فرهنگ عمید
معنی کلمه درشکه در فرهنگ فارسی
( اسم ) گردونه چهار چرخه که با اسب کشیده شود و اطاقکی برای حمل مسافر دارد که سقف آنرا میتوان بلند کرد و بالای اطاقک پوشاند یا تا کرده خوابانید .
ماخوذ از روسی گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی را می توان بلند کرد و بر افراخت و یا تا کرد و خوابانید
معنی کلمه درشکه در دانشنامه عمومی
درشکه گردونه ای است چهارچرخ که با اسب یا قاطر کشیده می شود و سایه بان آن باز و بسته می شود.
معنی کلمه درشکه در دانشنامه آزاد فارسی
دُرُشْکه
(کلمه ای مأخوذ از واژۀ روسیِ «داروژکی») وسیلۀ نقلیه ای کوچک و سبک دارای دو یا چهار چرخ که توسط اسب یا قاطر کشیده می شود. این نام در روسیه و ممالک اروپا به وسایط مشابه، ازجمله گاری، نیز اطلاق می شود. جلوی درشکه باز است و سایبان یا سقف آن را می توان باز و بسته یا تا کرد و خوابانید. کلمۀ گاری، لفظی هندی به معنی مطلق گردون، در قرن اخیر به زبان فارسی راه یافته است. از درشکه و گاری برای حمل ونقل، به ویژه حمل مسافر، استفاده می شود؛ این نوع درشکه دارای نیمکتی بزرگ و کشیده است که مسافران در کنار هم بر روی آن یا روبه روی یکدیگر می نشینند و پاهای خود را روی میله هایی که به سطح زمین نزدیک است، قرار می دهند. درشکه و گاری در شکل ها و انواع مختلف ساخته می شود. امروزه استفاده از درشکه و گاری بیشتر جنبۀ تفریحی و تشریفاتی دارد. نیز ← کالسکه؛ ارّابه؛ عرّاده
معنی کلمه درشکه در ویکی واژه
گردونة چهارچرخه که با اسب کشیده میشود و اتاقکی برای حمل مسافر دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه درشکه
محاکمه دکتر حشمت زود پایان یافت و در ساعت پنج بعد از ظهر همان روز او را با درشکهای به میدان اعدام آوردند. دکتر حشمت از درشکه پیاده شد و شجاعانه و استوار به پای چوبۀدار رفت.
خانه سید عبدالله بهبهانی، مانند خانه وزراء و محل رفتوآمد ارباب حاجت است و بالجمله وضع آقا سید عبدالله را در خرج فوقالعاده و بیبند و باری زندگی، جز به کارهای بیبند و بار میرزا علی اصغرخان امینالسلطان، به چیز دیگر نمیتوانم تشبیه کنم. چند کالسکه و درشکه نگاه داشته، چهل اسب در سر طویلهاش بسته میشود. پسران متعددش هر یک زندگانی وسیع و اسباب تجمل بسیار و خرج فراوان دارند. معلوم است این اداره وسیع لااقل در ماه چند هزار تومان خرج دارد و از کجا میرسد در صورتی که عایدی معینی ندارد و تمام را باید از اینجا و آنجا بهدستآورد.
نه درشکه بهجا ونه خودرو شه شکاران پیاده در تک و دو
بنمود روز دیگر آکنده کیسه از زر هم اسب و هم درشکه هم باغ و هم عمارت
در نزدیکی «دیوشل» دکتر حشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. از این لحظه به بعد دکتر حشمت اطمینان پیدا کرد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست و تمام وعدهها فریبنده بودهاست.
ناگه درشکه خان از آن طرف گذر کرد خان اندر او نشسته باکر و فرو جوشی
چرخ درشکه خر را غلطاند و بر زمین زد تا زانوان فرو شد دستش بلانه موشی
از شناخته شدهترین آثار آدام میتوان به بالههای ژیزل[پانویس ۱] (۱۸۴۴)، کشتی دزدان دریایی[پانویس ۲] (۱۸۵۶، آخرین ساختهٔ آدام)، اپراهای درشکهچی لونژومو[پانویس ۳] (۱۸۳۶)، گاوباز[پانویس ۴] (۱۸۴۹)، اگر من شاه بودم[پانویس ۵] (۱۸۵۲، که اغلب از آن بهعنوان بهترین کارش یاد میشود) و سرود کریسمسی «ای شب مقدس»[پانویس ۶] اشاره کرد.
شرف نه هست درشکه، نه چرخهای زرین
جسد موتسارت به قبرستان برده میشود و سالیری به آرزوی خود رسیدهاست. جنازهٔ او، در هوایی بارانی و فضایی دلگیر، بدون همراهی خانواده و آشنایان، با درشکه به جایی نسبتاً دور برده میشود و با حالتی دردناک به روی چند جنازهٔ دیگر پرتاب و روی آنها آهک ریخته میشود. دیگر هیچ فرقی دیگر بین نابغهٔ موسیقی با افراد دیگر نیست!
ناگه درشکه خان از آن طرف گذر کرد خان اندر او نشسته با کر و فر و جوشی
با درشکه بَرَمَت تا گُلِ خَطمی هر روز چه کنم نیست در این شهر جز این گردشگاه