( ریم آهن ) ریم آهن. [ هََ ] ( اِ مرکب ) ریماهن. چرک و کثافت آهن که در وقت گداختن در کوره می ماند و در پتک زدن از آن می ریزد. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از غیاث اللغات ). نخجد. خبث الحدید.خبث. ( یادداشت مؤلف ). خبث. ( السامی فی الاسامی ). اسم فارسی خبث الحدید است. ( تحفه حکیم مؤمن ). توسعاً بر آهن از جنس دون و غیراصیل اطلاق شود : زحل دلالت دارد بر مرداسنگ و ریماهن و زاگ. ( التفهیم ). چون به حرب آیی با دشنه ریم آهن مکن ای غافل بندیش ز سوهانم.ناصرخسرو.نعل اسبان شد آنچه ریم آهن تیغ شاهان شد آنچه روهیناست.مسعودسعد.آن آهنم که تیغ ترا شایم از نکویی ریم آهنی نیم که ز خود جوهری ندارم.خاقانی.خشنی ام تا ریزه ریم آهنی بر سر تیغ یمان خواهم فشاند.خاقانی.ز نوک ناوک این ریمن خم آهن فام هزار چشمه چو ریم آهن است سینه من.خاقانی.رجوع به خبث الحدید شود.
معنی کلمه ریم آهن در فرهنگ معین
( ریم آهن ) ( ~. هَ ) (اِمر. ) آن چه که از آهن پس از ذوب در کوره باقی می ماند یا به هنگام پتک زدن از آن فرو می ریزد.
معنی کلمه ریم آهن در فرهنگ عمید
( ریم آهن ) چرک آهن، آنچه از آهن پس از گداختن در کوره باقی می ماند یا هنگام چکش زدن از آن می ریزد.
معنی کلمه ریم آهن در فرهنگ فارسی
( ریم آهن ) ( اسم ) آنچه که از آهن پس از ذوب در کوره باقی ماند یا بهنگام پتک زدن از آن فرو ریزد .
معنی کلمه ریم آهن در ویکی واژه
آن چه که از آهن پس از ذوب در کوره باقی میماند یا به هنگام پتک زدن از آن فرو میریزد.
جملاتی از کاربرد کلمه ریم آهن
یکی گفت باید که شادان شویم نیاریم آهنگ کین بغنویم
همدم هاروت و هم طبع زن بربط زنم افعی ضحاکم و ریم آهن آهنگرم
آن آهنم که تیغ تو را شایم از نکوئی ریم آهنی نهام که ز خود جوهری ندارم
جان زنگ آلوده در صدرش به صیقل دادهام زانچنان ریم آهنی تیغ یمان آوردهام
اگر شما در داخل استودیو باشید، همه فرض میکنند که شما درحال ضبط یا تهیهٔ یک آلبوم هستید.... آخرین باری که در حال تهیهٔ آلبوم بودیم، در واقع هیچ مرزی بین فرایند نوشتن و ضبط نبود. در خشم مقدس هیچکس از قبل قطعهای ضبط شده یا ایدهای از قبل نداشت. ما آن را همان جا و در دم ساختیم.... پس اینبار ما همان کاری را میکنیم که برای آلبومهای دیگر کردیم : نخست ما مینوسیم سپس ضبط میکنیم. تنها تفاوت اینه... که ما همان جایی که ضبط خواهیم کرد، داریم آهنگها را مینوسیم.
زنجیرها را بردریم ما هر یکی آهنگریم آهن گزان چون کلبتین آهنگ آتشدان کنیم
گر چوریم آهن زنگار پذیر است دلش سوی او کن نظری، کاینه سیما بینند
حشنیم تا ریزهٔ ریم آهنی بر سر تیغ یمان خواهم فشاند
این خماهن گون که چون ریم آهنم پالود و سوخت شد سکاهن پوشش از دود دل دروای من