آگیم

معنی کلمه آگیم در لغت نامه دهخدا

( آگیم ) آگیم. ( اِ ) کَم ِ غربال.

معنی کلمه آگیم در فرهنگ معین

( آگیم ) (اِ. ) کم غربال .

معنی کلمه آگیم در فرهنگ فارسی

( آگیم ) ( اسم ) کم غربال .
کم غربال

معنی کلمه آگیم در ویکی واژه

کم غربال.

جملاتی از کاربرد کلمه آگیم

سواری چند از آن ایشان با پیاده بسیار حمله آوردند بنیرو، و یک سوار رو پوشیده‌ مقدّم ایشان بود که رسوم کرّ و فرّ نیک میدانست؛ و چنان شد که زوبین بمهد و پیل ما رسید و غلامان سرایی ایشان را به تیرباز میمالیدند . و ما بتن خویش نیرو کردیم و ایشان نیرو کردند و پیل نر را از آن ما که پیش کار بود به تیر و زوبین افگار و غمین کردند که از درد برگشت و روی بما نهاد و هر کرا یافت میمالید از مردم ما، و مخالفان بدم‌ درآمدند و نعره زدند؛ و اگر همچنان پیل نر بما رسیدی، ناچار پیل ما را بزدی و بزرگ خللی بودی که آنرا در نتوانستیمی یافت، که هر پیل نر که در جنگی چنان برگشت و جراحتها یافت بر هیچ چیز ابقا نکند. از اتّفاق نیک درین برگشتن بر جانب چپ آمد کرانه صحرا و جویی و آبی تنک‌ درو، و پیلبان جلد بود و آزموده، پیل را آنجا اندر انداخت‌ و آسیب وی بفضل ایزد، عزّ ذکره، از ما و لشکر ما در آن مضایق برگردانید و همه در شکر افتادند، مبارزان غلامان‌ سوار و خیلتاشان و پیادگان بر ایشان نیرو کردند. و از مقدمان گرگانیان یک تن مقدّم پیش ما افتاد، ما از پیل بآن مقدّم، بعمود زخمی‌ زدیم بر سر و گردن، چنانکه از نهیب‌ آن او از اسب بیفتاد و غلامان درآمدند تا وی را تمام کنند، ما را آواز داد و زینهار خواست‌ و گفت شهر آگیم است. ما مثال دادیم تا وی را از اسب گرفتند. و گرگانیان چون او را گرفتار دیدند، بهزیمت برگشتند و تا به پل رسیدند، مبارزان غلامان سرایی از ایشان بسیار بکشتند و بسیاری دستگیر کردند. و بی‌اندازه مردم ایشان بر چپ و راست‌ در آن حدها گریختند و کشته و غرقه شدند.
در قرن هفتم اسپهبد ملک محمد بن اردشیر باوندی و استندار شهرآگیم برای فتح قلعه گردکوه به دامغان لشکر کشید و قطب رویانی در این لشکرکشی ترجیع بندی تقدیم اسپهبد ملک محمد بن اردشیر باوندی و استندار شهرآگیم تقدیم نمود.
و با کالیجار و جمله گرگانیان خان و مانها بگذاشته بودند پر نعمت و ساخته‌ سوی ساری برفته و انوشیروان‌ پسر منوچهر را با خویشتن ببرده با اعیان و مقدّمان چون شهر آگیم‌ و مردآویز و دیگر گردنان‌ که با کالیجار با ایشان درمانده بود. دیگر روز که امیر مسعود، رضی اللّه عنه، آمد، جمله مقدّمان عرب با جمله خیلها- و گفتند چهار هزار سوار است- بدرگاه آمدند و امیر ایشان را بنواخت و مقدّمان را خلعتها داد و همه قوّت گرگانیان این عرب‌ بودند، و بر درگاه بماندند و اینک بقایای ایشان است اینجا . و با کالیجار گفتند این کار را غنیمت داشت که در تحکّم‌ و اقتراحات‌ ایشان مانده بود.
و از نزدیک ناصر علوی و مقدّمان آمل و رعایا سه رسول رسید و بازنمودند که پسر منوچهر و باکالیجار و شهر آگیم و دیگران چون خبر آمدن سلطان سوی آمل شنیدند بتعجیل سوی ناتل‌ و کجور و رویان‌ رفتند بر آن جمله که به ناتل که آنجا مضایق‌ است با لشکر منصور دستی بزنند، اگر مقام نتوانند کرد عقبه کلار را گذاره کنند، که مخفّ‌اند، و بگیلان گریزند. و بنده ناصر و دیگر مقدّمان و رعایا بندگان سلطانند و مقام کردند تا فرمان بر چه جمله باشد. جواب داد که «خراج آمل بخشیده شد و رعایا را بر جای بباید بود که با ایشان شغل‌ نیست و غرض بدست آوردن گریختگان است و رسولان برین جمله بازگشتند.
سلطان مسعود در ابتدای لشکرکشی‌هایش، از طریق اسفراین به سوی گرگان رفت و روز ۲۶ ربیع‌الاول ۴۲۶ هجری به این شهر رسید. مردم گرگان با شنیدن لشکرکشی سلطان مسعود به ساری گریختند و باکالیجار هم در این میان همراه بزرگان گرگان، انوشیروان، شهرآگیم و مرداویز به ساری فرار کرد. چهار هزار نفر از لشکریان عرب باکالیجار در این زمان به او پشت کرده و به غزنویان پیوستند. انوشیروان احتمالاً تا این دوره در زندان حبس بود ولی بنا بر متن نامه‌ای که باکالیجار برای مسعود به گرگان فرستاد، می‌توان حضور انوشیروان را دریافت.
بقعه درویش شهر آگیم مربوط به دوره تیموریان است و در شهرستان نوشهر، بخش کجور، روستای اتاق سرا واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۷۸۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
و نماز شام‌ نامه فتح رسید بخطّ عراقی- و امیر املا کرده بود- که «چون ما از آمل حرکت کردیم، همه شب براندیم و بیشه‌ها بریده آمد که مار در او بدشواری توانست خزید، دیگر روز نماز پیشین به ناتل رسیدیم. و سخت بشتاب رانده بودیم، چنانکه چون فرود آمدیم، همه شب لشکر میرسید، تا نیم شب تمامی مردم بیامدند که دو منزل بود که بیک دفعت‌ بریده آمد . دیگر روز دوشنبه جاسوسان دررسیدند و چنان گفتند که گرگانیان بنه‌ را با پسر منوچهر گذارده کرده‌اند از شهر ناتل و بر آن جانب شهر لشکرگاه کرده و خیمه‌ها زده و ثقل‌ و مردمی که نابکار است با بنه رها کرده و با کالیجار و شهر آگیم و بسیار سوار و پیاده گزیده و جنگی‌تر با مقدّمان و مبارزان برین جانب شهر آمده و پلی است تنگ‌تر و جز آن گذر نیست، آنرا بگرفته، از آن جانب صحرا تنگ‌تر، و جنگ بر آن پل خواهند کرد، که راه یکی است گرد بر گرد بیشه و آبها و غدیرها و جویها. و گفته‌اند و نهاده که اگر هزیمت بر ایشان افتد، سواران ازین مضایق بازگردند و پیادگان گیل‌ و دیلم‌ مردی پنجاه خیاره‌تر پل نگاه دارند و نیک بکوشند و چندان بمانند که دانند که از لشکرگاه برفتند. و میانه کردند که مضایق هول‌ است بر آن جانب و ایشان را درنتوان یافت.
«و آنجا که پل بود زحمتی عظیم‌ و جنگی قوی بپای شد و بر هم افتادند و خلقی از هر دو روی کشته آمد؛ و ما در عمر خویشتن چنین جنگی ندیده بودیم. و پل را نگاه داشتند تا نزدیک نماز دیگر و سخت نیک بکوشیدند و از هیچ جانب بدان پیادگان را راه نبود. آخر پیادگان گزیده‌تر از آن ما پیش رفتند با سپر و نیزه و کمان و سلاح تمام بدم ایشان‌ . و تیربارانی رفت، چنانکه آفتاب را بپوشید و نیک نیرو کردند تا آن پل را بستدند. و از آن توانستند ستد که پنج و شش پیاده کاری‌ ایشان سرهنگ شماران‌ زینهار خواستند و امان یافتند و پیش ما آمدند. چون پل خالی ماند، مقدّمه ما بتعجیل بتاختند و ما براندیم، سواری چند پیش ما بازآمد [ند] و چنان گفتند که گرگانیان از آن وقت باز که شهر آگیم گرفتار شد، جمله هزیمت شدند و لشکر- گاه و خیمه‌ها و هر چه داشتند بر ما یله کرده بودند تا دیگهای پخته‌ یافتند. و ما آنجا فرود آمدیم که جز آن موضع نبود جای فرود آمدن. و سواران آسوده‌ [به‌] دم هزیمتیان رفتند و بسیار پیاده از هر دستی‌ بگرفتند. اما اعیان و مقدّمان و سواران نیک میانه کرده بودند و راه نیز سخت تنگ بود، بازگشتند . و آنچه رفت‌ بشرح بازنموده آمد تا چگونگی حال مقرر گردد. و ما ازینجا سوی آمل بازگردیم چنانکه بزودی آنجا بازرسیم، ان شاء اللّه عزّ و جلّ‌ .