آلله

معنی کلمه آلله در لغت نامه دهخدا

الله. [ اُ ل َ ل َ ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه آلله در فرهنگ معین

(اَ لْ لا ) [ ع . ] (اِ. )ایزد، خدا، معبود یگانه . ،~ُ اعلم خدا داناتر است . (هنگامی که نسبت به موضوعی شک و تردید است ). ،~ اکبر الف - خدا بزرگ تر است . (هنگام تعجب ، عصبانیت و تأیید گفته می شود ). ب - بخشی از اذان و نماز است .

معنی کلمه آلله در فرهنگ عمید

خدا، ایزد، معبود یگانه، واجب الوجود.

معنی کلمه آلله در فرهنگ فارسی

نامی که مسلمانان به خدا دهند .
اله: خدا، ایزد، معبودیگانه، واجب الوجود
( اسم ) ۱ - خدا . ۲ - ذات مستجمع صفات ( الوهیت ) .

معنی کلمه آلله در دانشنامه آزاد فارسی

برترین و مشهورترین نام خداوند در فرهنگ اسلامی. الله، ذات جامع جمیع اسماء و صفات الهی و نیز ذاتِ سزاوار معبودیت است و به خلاف دیگر اسماء، صفت هیچ موصوفی قرار نمی گیرد و بر دیگر اسماء الهی برتری دارد. الله موضوع علم کلام، عرفان و تصوف است و در این علوم از ذات و صفات و افعال الهی بحث و گفت وگو می شود. برخی علما، الله را از ریشۀ سریانی «لاها» و بیشتر دانشمندان آن را از ریشۀ عربی «اِله، إِلاه، از اَلَهَ» به معنای مألوه (معبود) دانسته اند. در این صورت، «الله» ترکیب اَل اِله به معنای معبودِ معبودان است. نیز ← خدا

معنی کلمه آلله در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آلله. معنی ﭐللَّهُمَّ: بار خدایا - ای خدا - یا الله
معنی أَحْمَدُ: ستوده تر -از نامها ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
معنی إِلْ یَاسِینَ: آل یاسین -اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
معنی کَعْبَةَ: خانه ی خدا - بیت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)
معنی خَاتَمَ: به معنای هر چیزی است که با آن ، چیزی را مُهر کنند و مراد از خاتم النبیین بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، این است که نبوت با او ختم شده ، و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد بود .
معنی کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی کَثِیرَةٌ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی لَا یَسْتَثْنُونَ: استثناء نمی کنند - ان شاء الله نمی گویند (کلمه استثناء که مصدر فعل یستثنون است ، به معنای این است که بعضی از افراد کل را از حکم کل کنار بگذاریم ، و نیز به معنای گفتن کلمه ان شاء الله در هنگام وعده قطعی و یا هر سخن قطعی دیگر است ، و اگر این کلمه را هم...
معنی الم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که الم معنایش " انا الله الملک " است . یعنی منم خداوند سلطان )
معنی خَسَفَ: پنهان شد(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفَ بِـ: پنهان کرد - پوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفْنَا بِـ: پنهان کردیم(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی تَضِلُّواْ: که گم کنید-تا گم نکنید (به دلیل موقعیتش بعد از کلمه( أَن) در آیه 176نساء(یبین الله لکم ان تضلوا) واین قسم استعمال در جائی که حرف أن در کلام باشد ، شایع است)
معنی یَخْسِفَ بِـ: که پنهان کند - که بپوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
ریشه کلمه:
ا (۵۲۴ بار)الله (۲۸۱۶ بار)اله (۲۹۶۳ بار)وله (۲۸۱۶ بار)
«آللّهُ» در اصل «أَ أَللّه» بوده که یکی از دو همزه آن تبدیل به الف شده و در نتیجه به صورت مدّ در آمده است. جمله «أَمّا یُشْرِکُونَ» در اصل «أَمْ مَا یُشْرِکُونَ» بوده که «أم» برای استفهام و «مَا» موصوله است که در هم ادغام گردیده است.
[ویکی فقه] «الله» اسم است از برای ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه بدون لحاظ و تعیین صفتی از صفات. الله برترین نام از نام های ذات مقدسی است که هستی صرف و جامع و مبداء همه کمالات وجودی و منزه از هر نقصی است و چون آن ذات اقدس جامع همه اسمای حسنی و صفات نیکوست، گفته می شود: الله اسم ذاتی است که جامع همه کمالات است و گرنه اشتمال بر کمالات در معنای این کلمه مأخوذ نیست.
ابن خالویه در اعراب ثلاثین سوره می گوید: «اِسْمٌ لا یَنْبَغِی اِلاّ لِلّٰهِ جَلَّ ثَنآؤُهُ»؛ «اسمی است که سزاوار نیست مگر برای الله بلندمرتبه»و در قول خدای تعالی: «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً؛ آیا برای او همنامی می دانی؟» گفته شده است؛ یعنی آیا در مشرق و مغرب خشکی و دریا و کوه و هموار و هر مکان و هر جایی احدی را که اسم او الله باشد، غیر از او می شناسی؟ یعنی نخواهی شناخت.پیرامون این اسم، که به تصریح بعضی «اسم اعظم» است و در اینکه مشتق است یا مشتق نیست و مطالب دیگر، علمای بزرگ ادب و لغت و فلسفه و عرفان بیانات و تحقیقات مهمی در کتاب های شرح اسماءالحسنی و کتاب های لغت و تفسیر و شرح ادعیه فرموده اند، که آوردن آن مباحث در این رساله خارج از ظرفیت آن است و اهل تحقیق و بررسی های عمیق را همان کتاب ها کافی و وافی است.فقط در اینجا اجمالا می گوییم: «الله»، که از آن تعبیر به اسم جلاله می شود، دلالت دارد بر ذات جامع جمیع صفات کمال، مثل علم و قدرت و تفرّد و وحدت؛ بنابراین یک مسّمی بیشتر نخواهد داشت و این دلالت بر تفاوت نمی کند و این لفظ مقدّس مشتق باشد یا غیرمشتق و دلالتش بر ذات احدیت به وضع تعیّنی باشد یا تعیینی. در هر صورت این لفظ دلالت بر آن ذات دارد و در لسان عربی بین اسمای حسنی، اسمی که به دلالت مطابقی این دلالت را داشته باشد، در نظر نیست مگر در مثل «هو» این ادّعا بشود.
تعریف راغب
راغب می گوید: اصل «الله»، اله است که همزه اش حذف شده و بر آن الف و لام تعریف وارد شده است و سپس مثل ابن خالویه به آیه شریفه «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً؛ آیا برای او همنامی می دانی؟» (استشهاد نموده است. ) و بنابر آنکه مشتق باشد، چنان که از بعضی روایات نیز استفاده می شود، در اینکه اصل «الله» اله بوده است، اختلافی نیست. هرچند در اینکه همزه آن حذف شده و به جای آن الف و لام آورده شده است، یا اینکه الف و لام بر آن داخل شده و الف اصلی آن حذف شده است. به عبارت دیگر: در اینکه الف و لام تعویض است و قیاسی است یا تعویض نیست و به غیرقیاس است، اختلاف است. چنان که در سرّ قرائت آن به قطع همزه و نکات دیگر، بحث های ادبی لطیفی بین علمای نحو و ادب مطرح شده است که علاقه مندان می توانند آنها را در کتاب های نحو و ادب مطالعه فرمایند.
معنی واژه الله
در زبان عرب و فرهنگ وحی، اله بر هر معبودی که عابدان در پیشگاهش خضوع کنند، اطلاق می شود؛ حق باشد یا باطل: (سوره نحل، آیه ۵۱)، «لا تتخذوا الهین اثنین؛ » (سوره فرقان، آیه ۴۳) «أرأیت من اتخذ الهه هواه؛ (سوره انبیاء، آیه ۶۲)؛ «أأنت فعلت هذا بالهتنا؛ » اما الله بر اثر کثرت استعمال، علم (اسم خاص) ذات مقدس خداوند است که جامع همه صفات جلالی و جمالی است و جز بر او اطلاق نمی شود: (سوره حشر، آیه ۲۴) «هو الله الخالق الباری المصور له الأسماء الحسنی؛ » و از این رو لفظ جلاله (الله) موصوف همه اسمای حسنای خداوند از جمله الرحمن و الرحیم قرار می گیرد، ولی خود صفت هیچ اسمی واقع نمی شود و بر این اساس، گفته می شود: الله اسم ذات و دیگر اسم های خداوند نام های صفات اوست.
اسم اعظم خدا
...
[ویکی شیعه] اللّه، اسم خاصی که بر ذات دارای جمیع اوصاف کمالی خداوند اطلاق می شود. این واژه که مشهورترین اسم خداوند است، در اصل عربی است و احکام خاصی دارد؛ مانند ممنوعیت لمس کردن لفظ نوشته شده آن بدون طهارت. از جمله مهمترین خصوصیات این واژه می توان به قرار گرفتن در کلمه توحید و شهادت به توحید و ممنوعیت استفاده از آن برای غیر خداوند اشاره کرد.
اللّه اسم عَلَم (خاص) برای ذات واجب الوجود و جامع همه اوصاف کمالی خداوند است.
← معادل در زبان های دیگر: شاید بتوان برابر این واژه را در فارسی کلمه «خدا» دانست. معادل این واژه در برخی زبان های دیگر چنین است:
[ویکی اهل البیت] خدای تعالی شأنه که آفریدگار جهان و واجب الوجود بالذات است یگانه و بی نیاز نه از چیزی پدید آمده بلکه قدیم است و نه فرزند دارد نه مانند و همتا. الله اسم ذات اوست و نامهای دیگر دلالت بر صفات او می کند یا بر افعال او مانند رحمن و الرحیم و قادر و خالق. در هیچ صفحه قرآن نیست که چند بار نام او ذکر نشده و صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.
«الله» اسم علم (نام خاصّ) است برای ذات «واجب الوجود»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او یعنی کسی که پرستش حق او است، چرا که او ـ تعالی ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضل به آنها به انواع نعمت ها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت باری ـ عزّ اسمه ـ می باشد.
در ریشه لغوی کلمه «الله» اختلاف است. سیبویه دو وجه برای آن ذکر کرده: نخست آن که در اصل «اله» بر وزن فَعال بوده، فاء کلمه که همزه باشد، حذف شد به جای آن «ال» لازمه آمد، دو لام بهم ادغام گردید و سپس «الله» شد.
وجه دوم آن که در اصل «لاه» بر وزن فَعل، سپس الف و لام به جهت تجلیل و تعظیم بدان ملحق شده است و کسی که مدعی شده الف و لام آن برای تعریف است، اشتباه کرده زیرا اسماءالله همه معرفه اند.
درباره اشتقاق و مبدأ اشتقاق این کلمه بعضی گفته اند: اصولاً این واژه مشتق نیست و در اصل به همین وزن وضع گردیده است، زیرا از نظر لغت ضرورتی ندارد که لفظ مشتق باشد و اگر چنین امری حتمی می بود تسلسل لازم می آمد. این قول از خلیل ابن احمد نقل شده.
کسانی که قائل به اشتقاق این کلمه شده اند نیز در مبدأ اشتقاق اختلاف دارند: بعضی آن را مشتق از «الوهیة» دانسته اند که به معنی عبادت است، و به معنی «تألّه» تعبد است و بر این وجه معنی الله «کسی که شایسته است عبادت شود» می باشد و از این رو کسی دیگر به این نام موسوم نمی شود.
قول دیگر این که مشتق باشد از «وَلَه» به معنی تحیّر، گفته می شود: «اله ـ یأله» یعنی تحیّر، بدین جهت که عقول همگان در درک کنه ذات حضرتش حیرانند. این قول از ابوعمرو نقل شده است.
عن امیرالمومنین علیه السلام: «الله معناه: المعبود الذی یأله فیه الخلق و یُؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».(الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)
[ویکی الکتاب] معنی ﭐللَّهُمَّ: بار خدایا - ای خدا - یا الله
معنی أَحْمَدُ: ستوده تر -از نامها ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
معنی إِلْ یَاسِینَ: آل یاسین -اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
معنی کَعْبَةَ: خانه ی خدا - بیت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)
معنی خَاتَمَ: به معنای هر چیزی است که با آن ، چیزی را مُهر کنند و مراد از خاتم النبیین بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، این است که نبوت با او ختم شده ، و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد بود .
معنی کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی کَثِیرَةٌ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی لَا یَسْتَثْنُونَ: استثناء نمی کنند - ان شاء الله نمی گویند (کلمه استثناء که مصدر فعل یستثنون است ، به معنای این است که بعضی از افراد کل را از حکم کل کنار بگذاریم ، و نیز به معنای گفتن کلمه ان شاء الله در هنگام وعده قطعی و یا هر سخن قطعی دیگر است ، و اگر این کلمه را هم...
معنی الم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که الم معنایش " انا الله الملک " است . یعنی منم خداوند سلطان )
معنی خَسَفَ: پنهان شد(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفَ بِـ: پنهان کرد - پوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفْنَا بِـ: پنهان کردیم(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی تَضِلُّواْ: که گم کنید-تا گم نکنید (به دلیل موقعیتش بعد از کلمه( أَن) در آیه 176نساء(یبین الله لکم ان تضلوا) واین قسم استعمال در جائی که حرف أن در کلام باشد ، شایع است)
معنی یَخْسِفَ بِـ: که پنهان کند - که بپوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
تکرار در قرآن: ۲۸۱۶(بار)
عَلَمِ (اسم) خداوند تبارک و تعالی است، بعضی گویند اصل آن اِله است، همزه‏اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گریده است.، صاحب قاموس گوید: اَصَحّ آنست که عَلَمِ غیر مشتق است. باید دانست: در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری است، ولی التزاماً به جمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفته‏اند: اللّه نام ذات واجب الوجودی است که جامع تمام صفات کمال است. این لفظ مبارک مجموعاً دو بار در قرآن مجید آمده است پنج بار (الّلهم) و بقیه (اللّه) (المعجم المفهرس). وجود حق تعالی و توحید او اساس دین مبین اسلام و تمام تدیان آسمانی است، هیچ دینی و هیچ دانشمندی، موقعیّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است. خدائیکه قرآن تعریف می‏کند 1: (قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدُ اَللّهُ الصَمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَّهُ کُفُواً اَحَدٌ) بگو: او خدای بی همتاست خدایی که مقصود همه است، نزاده و زائیده نشده است. هیچ کس همتای او نیست، نا گفته نماند چنانکه در اَحَد گذشت: این کلمه فقط در ذات باری به معنی و صفی استعمال گردیده است بنا بر این لازم است اَحَد را در قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ، بی همتا معنی کنیم، در این صورت، تمام سه آیه که بعد از آیه اولی آمده است شرح اَحَد می‏باشد. یعنی به همتا است زیرا که مقصود همه است و زائیدن و زائیده شدن که از خوّاص تمام موجودات است، در او نیست و بالاخره هیچکس کفو و برابر او نیست راجع به معنای صَمَد به معنای صَمَد به آن ماده رجوع شود. این است خدائی که قرآن معرّفی می‏کند یعنی خود خدا معرّفی می‏کند زیرا قرآن کلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت این خدا قابل قبول است نه خدایان دروغین و نه خدائی که ادیان تحریف شده می‏گویند. 2: خدا خالق وآفریننده تمام اشیاء و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفریده اوست ، ، ، ، . 3 - تربیت تمام اشیاء و موجودات بدست اوست و او مُرَبّی همه مخلوقات است، کلمه «ربّ العالمین» 42 بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند 2 و3 این است که آفرینش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبیر دیگر چنین است بدان آفریدن و تدبیر و دستور فقط برای اوست، بلند مرتبه است خدا، که پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهیم گفت که «رَبّ» تربیت دهنده است. 4 - خدا بر هر چیز قادر و تواناست و هیچ چیز از حیطه قدرت و توانایی او بیرون نیست و او بر کار خود پیروز است ، جمله «هُوَ عَلی کُلِّ شَیئیٍ قَدیر» و «اَللّه عَلی کُلِّ شَیْئی قَدیر» مجموعاً 34 بار در قرآن تکرار شده است. 5 - حیات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست که حیات می‏بخشد و می‏میراند ، ، این دو تعبیر در قرآن 11 مرتبه آمده است. 6 - شروع آفرینش و اعاده آن از او و بدست اوست، که آفریده و اوست که بعد از ویرانی، نظم جدید برقرار کرده و آفریدن را از سر می‏گیرد روزی آسمان را می‏پیچیم و جمع می‏کنیم. همانطور که طومار نوشته‏ها را می‏پیچد و جمع می‏کند. پس از آن همچون آفرینش اوّل، آفریدن را دوباره شروع می‏کنیم، این وعده بر ما حتمی است و ما آنرا عملی خواهیم کرد. . 7 - او نور آسمانها و زمین است زندگی و حرکت و افاضه مطلقاً از اوست . 8 - او شریک و همتایی ندارد، خدائی و معبودی جز او نیست، فرزندی ندارد، کسی را به فرزندی انتخاب نکرده است ، . 9 - او هر روز در کاری است. همه از او می‏خواهند، از او استمداد می‏کنند و دست نیاز بسوی او دراز کرده‏اند اگر چه عدّه‏ای متوجّه نیستند. هر که در آسمانها و زمین هست حاجت خود را از او می‏خواهند، او هر روز در کار بخصوصی است. آیه شریفه راجع به اصل احتیاج و استمداد از خداست، به حکم آیه و آیه ، بشر از خود چیزی ندارد او مطلقاً فقیر و محتاج است، در مقابل، هر چیز از خدا و ملک خدا و خدا غَنِّی مطلق است، پس تمام مردم اعم از خدا شناس و غیره که برای رفع حاجت خود به وسائل مادّی متوسّل می‏شوند، به وسائل خدا متوسل می‏شوند. و از خدا می‏خواهند، این آیه، نظیر آیه است مردم همه چیز را از خدا نخواسته‏اند، بلکه خدا مطابق احتیاج واقعی است که همان احتیاج بوده باشند. و امّا«کُلِّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأن» خداوند رَبّ العالمین است، معنای ربوبیت آنست که ربّ هر روز در کاری نظیر کار گذشته یا غیر آن بوده باشد مثل بنّاء که هر روز یک جور کاری در ساختمان، نظیر روز قبل یا غیر آنرا می‏کند تا بنای آن سرآید. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا کردن در دست اوست، او پادشاهی می‏دهد و پادشاهی را می‏ستاند، اختیار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل می‏کند و زنده را مرده و مرده را از زنده بیرون می‏آورد . همانطور که تمام نعمتها را خدا می‏دهد، پادشاهی و حکمرانی را نیز او عنایت می‏کند، این دلیل نمی‏شود که پادشاه و حکمران هر چه خواهد بکند و بگوید: خدا به من داده است، چنانکه یک نفر پر زور و قهرمان نمی‏تواند همه را زیر مشت و لگد بیاندازد و بگوید: خدا این نیرو را به من داده است، نیکوکار و بد کار بودن شخص، روی کاری است که می‏کند، پادشاه بودن یا مردم عادی بودن، دلیل عزّت و ذلّت و خوبی بدی نیست، حساب عمل در میان است، معاویه مقتدر از همه بدتر و ابوذر فقیر از همه (نسبت به خودش) نیکوتر بود. 11- هدایت و گمراهی در دست او و در اختیار اوست، اوست که هدایت می‏کند و گمراه نمی‏کند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهی کردند گمراه می‏کند، او به قلب کفّار مهر می‏زند که خود در اثر ادامه معاصی چنین خواسته‏اند ، ، ، . قرآن همه چیز را از خدا و در دست خدا می‏داند، و بی پروا می‏گوید: که عزّت و ذلّت و ضلالت و هدایت از خداست، اما معیّن می‏کند که کارهای خدا گزاف نیست و اینها روی نظم و حساب دقیقی است، چنانکه فرمود ، ، آنها که ستم پیشه کرده‏اند، گمراهشان می‏کند، مشروح سخن در «ضَلال» دیده می‏شود. 12- او دانه را می‏شکافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بیرون می‏آورد (از تخم بی حرکت و دانه مرده و بی حرکت درختان و بوته‏ها و علفهای زنده بیرون می‏آورد دوباره از آنها، تخم‏ها و دانه‏های مرده و بی حرکت خارج می‏کند) فقط او می‏گریاند، می‏خنداند، می‏میراند، زنده می‏کند، نر و ماده را او آفریده خلقت آخرت نیز در دست اوست، او بی نیاز می‏کند، او عطا می‏کند، او غذا می‏دهد، او مریض را شفا می‏دهد ، ، . 13- روزی موجودات از او و در دست اوست، او رزاق مطلق است ، ، . 14- او به اندازه قدرت و توانائی انس و جنّ، تکلیف می‏کند و این قاعده کلّی تکلیف است ، این حقیقت پنج بار بدین صورت در قرآن تکرار شده است. 15- بازگشت همه به سوی اوست، خوبان و بدان همه به سوی او برمی‏گردند ، 16- کسانی و کارهائی که خدا دوست ندارد و از آنها بی‏زار است به قرار ذیل‏اند: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، . 17- آنان که خدا دوستشان دارد بقرار زیراند: نیکوکاران ، توبه کاران:، پاکیزه‏ها: ، پرهیزگاران: ، بردباران: ، توکّل کنندگان: ، دادگران: ، جنگجویان در راه خدا: . 18- قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحید او، بیشتر برهان نظم را که دلیل قطعی شعور و درک و عقل است، پیش می‏کشد، آری برای اثبات حق تعالی و یگانگی او، برهان نظم بهترین برهان و عموم فهم است. 19- اسماء حسنی را که نام‏های مخصوص خدا باشند در «حسنی» مطالعه فرمائید.
[ویکی فقه] الله (قرآن). الله برترین نام از نام های ذات مقدسی است که هستی صرف و جامع و مبداء همه کمالات وجودی و منزه از هر نقصی است.
اصل الله الاله است و همزه به جهت کثرت استعمال ، حذف شده است و «الاله» و «الله» یا به معنای معبودی است که مستحق عبادت باشد یا به معنای ذاتی که عقول در آن متحیر است و نیز گفته اند: اله از ولاه ( عشق ورزیدن) بوده و واو به همزه تبدیل شده است؛ یا از «لاه یلوه لیاها» (مستور بودن) است
معانی
این چهار معنا از امیرالمؤمنین علیه السّلام درباره «الله» نقل شده است: الله معبودی است که خلق درباره او حیران و به او عشق میورزند. الله از ادراک چشم ها مستور و از افکار و گمان ها محجوب است.
اسم خاص
الله اسم خاص خداوند است که به همه اسمای حسنی و افعال برگرفته از آن ها متصف می شود و عکس آن (یعنی اتصاف اسما و صفات به الله) استعمال ندارد و لذا صحیح است گفته شود: الله اسم جلاله ذات واجب الوجودی است که مستجمع جمیع صفات کمال می باشد. لفظ جلاله «الله» در قرآن ، دو هزار و ششصد و نود و هفت بار تکرار شده و پیش از نزول قرآن این اسم در میان اعراب جاهلی آشنا بوده است.

معنی کلمه آلله در ویکی واژه

الله
هنگام پا کرفتن کودک و تشویق به راه رفتن توسط مادر ادا می‌گشت. آللهٰ اصطلاحی باستانی و با مفهومی استراتژیک در سرنوشت‌ ایرانیان کهن بوده و در جنگ‌های دفاعی در مقابل دشمن قدار اسم رمزی محسوب می‌شد میان اقوام و قبایل در معرض حمله و تجاوز.
چراعی بسط این کلمه مقدس در فرهنگ بشری محرز نیست اما در میان همه محترم بود. عبارت الله، از هزار و یک اوصاف خداوند شناخته شده پس باید دلیل مدقنی در دوران باستان داشته‌باشد. اقوام و قبایل پیش از استقرار دولت در ایران، همیشه در معرض حمله و تجاوز سلاطین برده‌دار مانند نمرود، ضحاک، فرعون قرار می‌گرفتند و چون متفرق بودند، شکست و اسارت بر همه تحمیل می‌شد. ولی بعدها اسم رمزی پیدا شد که اقوام و قبایل را زیر یک چتر یا پرچم گِرد آورد و آن اسم رمز، الله بود. الله علاوه بر یکی از صفات قدرتمند خدا، دو مفهوم دیگر را به یدک می‌کشد؛ نخست دست دوستی و اتحاد، که سوگندی مقدس و لاتخطی میان هم‌پیمانان بود و دیگر قدرت خارق‌العاده‌ای برای ایشان ببار آورد و قبایل ضعیف با توسل به الله (اتحاد) توانستند ابرقدرت‌های زمان خویش بخاک مذلت بکشانند این بود و هست که نام الله محترم و مقدس در جهان است.

جملاتی از کاربرد کلمه آلله

واحد و آللهی لا بشرط و فردانی بود فرد و لا یعرف گشت مرد میدانی
صادق آمد چو رفت از تو تویی لیس فی جبّتی سوی آللهت
کوسموشدوخ، آلله قویسا باریشدوخ
شیطان بیزیم قیبله میزی چوندریب آلله دین یولدان بیزی دوندریب
گر کنی جان براه دوست نثار دوست خواند بنانم آللهت