جملاتی از کاربرد کلمه خریش
وجه خورش من این شکار است گر بازخریش وقت کار است
دوستان تو سراسر ز در خنده و ناز دشمنان تو یکایک زدر گریه خریش
ای کرده مرا خنده خریش همه کس مارا ز تو بس جانا مارا ز تو بس
که بود افتاده بر ره یا حشیش لایق سیران گاوی یا خریش
همچو فرعونی مرصع کرده ریش برتر از عیسی پریده از خریش
چنان بدانم من جای غلغلیجگهش کجا بمالش اول فتد بخنده خریش
مرا ز غیبت خاقانی و خریش چه باک؟ چون او به نزد دل من کم از جوی سنجد