استعصام

معنی کلمه استعصام در لغت نامه دهخدا

استعصام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چنگ درزدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). دست زدن سوار از خوف بر آنچه جهت گرفتن سازند. ( منتهی الارب ). دست در چیزی زدن از خوف افتادن. || طلب عصمت کردن. || بازداشتن. ( منتهی الارب ). || بازایستادن. ( زوزنی ). واایستادن. واایستیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه استعصام در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چنگ زدن . ۲ - پناه آوردن .

معنی کلمه استعصام در فرهنگ عمید

متوسل شدن، پناه بردن.

معنی کلمه استعصام در فرهنگ فارسی

چنگ درزدن درچیزی، دست انداختن به چیزی برای نگاهداشتن خود ، پناه آوردن، بازداشتن، بازایستادن
( مصدر ) ۱ - چنگ در زدن دست انداختن تشبث کردن . ۲ - پناه آوردن .

معنی کلمه استعصام در ویکی واژه

چنگ زدن.
پناه آوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه استعصام

فی‌الجمله موش عددی زر میانهٔ خانه انداخت و یکی بنزدیکِ سوراخ نهاد و دیگری چنان بر کنارِ سوراخ استوار کرد که یک نیمه بیرون و یک نیمه درون داشت. چون کدخدای را چشم بر درستِ زر افتاد و آن فتوح ناگهان یافت خیره شد و بدستی همه نیاز و اهتزاز آنرا برگرفت. چون درستِ دوم بیافت، هر دو برابرِ دو دیدهٔ دل او آمد تا از مشاهدهٔ مکر موش و قصدِ عقربش حجابی تاریک پیشِ دیده بداشت. در آن تاریکی دستِ طمع دراز کرد، بسوراخ برد. عقرب مبضعِ نیش زهرآلود بر دستِ او زد و خونی که از دستِ او دردلِ موش هیجان گرفته بود، از رگِ جان او بگشود. این فسانه از بهر آن گفتم تا بدانی که چون موش با همه صغار و مهانتِ خویش از مشرع چنان کاری عظیم بدر می‌آید، اولیتر که ما با این مکنت و مکانت چون دست در حبالِ توفیق زنیم و استعصام بعروهٔ تأیید آسمانی کنیم، جوابِ این خصم توانیم داد و بکوشش و اجتهاد بجائی رسانید ، اما هنوز مقامِ رسالتی دیگر باقیست که بدو فرستیم تا هم از آن ذواقِ شربتی تلخ که بما فرستاد، بمذاقِ او رسانیده باشد که چون مرهمِ لطف سود نداشت، داغِ عنف سود دارد و آخِرُ الدَّوَاءِ الکَیُّ . پس گرگ را بخدمتِ شیر حاضر کرد و این نامه را بشاهِ پیلان اصدار فرمود و افتتاح بدین تخویفِ نصیحت‌آمیز کرد که ای برادر، بَصَّرَکَ اللهُ بِعُیُوبِ النَّفسِ وَ نَصَرَکَ عَلَی جُنُودِهَا