تزند

معنی کلمه تزند در لغت نامه دهخدا

تزند. [ ت َ زَن ْ ن ُ ] ( ع مص ) تنگ آمدن به جواب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). عاجز شدن از جواب. ( از المنجد ): سألته مسئلة فتزند؛ ای فتعسرالجواب علیه. ( المنجد ). || تنگ شدن سینه. ( ازمتن اللغة ). گرفتار شدن در امری و ( به تنگ آمدن ) و تنگ سینه شدن. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || خشم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تغضب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). خشم گرفتن و بهم سائیدن دندانها چنانکه آواز برآید. ( از متن اللغة ).

معنی کلمه تزند در فرهنگ فارسی

تنگ آمدن به جواب عاجز شدن از جواب .

جملاتی از کاربرد کلمه تزند

شیخ گفت از استاد ابوعلی دقاق پرسیدند از سماع، گفت: السماع هوالوقت فمن لاسماع له لاسمع له و من لاسمع له فلا دین له لان اللّه تعالی قال اِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ وقال قالُوالَوْ کُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما کُنا فِی اَصْحاب السَّعیر فالسماع سفیر من الحقّ و رسول من الحقّ یحمل اهل الحقّ بالحقّ الی الحقّ فمن اصغی الیه بحقّ تحقّق و من اصغی الیه بطبع تزندق.