خجالت کشیدن

معنی کلمه خجالت کشیدن در لغت نامه دهخدا

خجالت کشیدن. [ خ َ / خ ِ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شرمساری بردن. خجالت بردن. شرمگین گشتن. خجالت زده شدن. شرم زده شدن. حالت خجلت در انسان محقق شدن.

معنی کلمه خجالت کشیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) شرمسار شدن خجل گشتن (( از رفتار خود خجالت کشید ) )

معنی کلمه خجالت کشیدن در ویکی واژه

vergognarsi

جملاتی از کاربرد کلمه خجالت کشیدن

تلفظ د در قه د که نزدیک به قه در سنندج و در اطراف سنندج قه (د) تلفظ د داخل پرانتز خاص حوزه زبانی سنندج است. مانند اصطلاح " قه د قه د دائه رزیام ." برای بیان خجالت کشیدن و پشیمانی از کاری ناپسند.
پس اى پادشاه راستى از همه چیز بهتر است. پادشاه رو بسوى آن دختر کرد و پرسید که این را می‌شناسى؟. دختر گفت: بلى این همان پادشاه است که چهل حرم او را آورده‌ام. چون پادشاه سر رشته را معلوم نمود گفت: اى غریب ما قبل از بیان، همه را می‌دانیم، احتیاج به بیان تو نیست. آن پادشاه اینقدر خجالت از آن گفتگو کشید که قریب به مردن او شد. اى گربه بسیار درست می‌آید این مقدمه با مقدمه‌ى من و تو، زیرا که پادشاه را این همه غم و غصه و سفر دیدن و از دیوان پادشاه عادل خجالت کشیدن همه ه بسبب آن طمع بود که به آن دختر داشت. تو نیز اى گربه. اگر به قورمه و یخنى طمع نمی‌کردى و مرا از دست نمی‌دادى انتظار و سرگردانى نداشتى. گربه فریاد برآورد. موش این شعر را برخواند: