معنی کلمه جامعه شناسی در لغت نامه دهخدا
تاریخ تحول جامعه شناسی ، تفکر درباره امور اجتماعی و کوشش برای درک تحولاتی که در داخل جامعه انجام میگیرد و کنجکاوی برای یافتن قوانین تبدل جامعه در تاریخ سابقه ممتدی دارد. کتاب جمهوریت تألیف افلاطون و کتاب سیاست تألیف ارسطو و «مقدمه ٔ» ابن خلدون را میتوان جزء مدارک قدیمه جامعه شناسی نام برد. بطور کلی در جامعه شناسی از لحاظ درک قوانین عمومی اجتماع و از نظر تغییر آثار و وقایع اجتماعی مانند همه علوم و معارف دیگر بشری ، تحولاتی روی داده است. و این تحولات از مبداء استنباط تخیلی آغاز و تا امروز به منتهای استنباط علمی و عینی ختم گردیده است. تحت تأثیر تعلیمات مذهبی و معتقدات کتب مقدس نظریه رائج ،نظریه جامدی بود که میتوان آن را نظریه تقدیر و مشیت یا نظریه اپولوژتیک نامید که بر طبق آن نظامات اجتماعی و تحولات آن مربوطبه مشیت الهی است و همچنانکه سرنوشت افراد بشری در لوح محفوظ ثبت است تقدیر اجتماعات انسانی نیز از پیش در عالم ذر معین شده و خداوند بحکمت بالغه خویش ترقی و تنزل اجتماعی را موجب میشود و به کسی نرسد که در دستگاه تقدیر خدائی چون و چرائی روا دارد و از سر «تبعیض » و موجبات عروج و نزول ملل و نحل چیزی بپرسد.هرودت مورخ مشهور یونانی در ذکر حوادث تاریخ همه جا آنها را نتیجه رشک و کین خدایان می پنداشت. از مدارک مذهبی میتوان الواح دهگانه موسی را نام برد، که مقررات ازلی نظام اجتماع را برحسب مشیت معین میکند. بطور کلی قوانین زمان باستان بصورت قواعد و ضوابط فنا ناپذیر و دائم الاعتبار تلقی میشد و با وجود عدم تطابق آن با شرائط تازه محیط، با هزاران قساوت میکوشیدند تا همچنان آن نصوص فرتوت و عتیق را مجری دارند. بتدریج مفهوم جامد فوق جای خود را به مفهوم دیگری دادکه علمی تر و عینی تر است. مثلا ابن خلدون در مقدمه خود نظریات درخشانی راجع به تحول اجتماع بیان کرده و معتقد است که اجتماعات انسانی از حالت وحشی گری و بیابانگردی به شهرنشینی و حضارت رسیده اند و برای درک وقایع تاریخ باید کلیه احوال معنوی ملل را در نظر گرفت. در طلیعه پیدایش جامعه سرمایه داری و هنگامی که کشفیات و اختراعات و آثار نوین دانشمندان ، تفکر جامدقرون وسطی را متزلزل ساخت ، پایه و اساس اسلوب کهن آپولوژتیک بیش از پیش لرزان شد و فلاسفه بزرگی مانند هابس و اسپینوزا و لاک کتبی در زمینه جامعه شناسی تألیف کردند. دو تألیف معروف هابس در این مبحث عبارت است از درباره تمدن و لویاتان یا درباره ماده و کتاب معروف اسپینوزا دراین زمینه رساله سیاسی و کتاب لاک «تتبعی درباره حکومتهای مدنی » نام دارد. در قرن شانزدهم دو تن از دانشمندان ، نخستین بحث منظم را درباره ایجاد یک جامعه سوسیالیستی به میان آوردند. این دو دانشمند تألیفاتی دارند که طرحی برای ایجاد یک جامعه بر وفق عالیترین آرزوی بشر میدهند. در قرن هفدهم توجه زیادی به امور حقوقی شد و بحث راجع بحقوق فطری بشری بمیان آمد. از متفکرینی که میتوان ازآنان نام برد یکی حقوقدان معروف هلندی هوگو گروسیوس است. بحث درباره حقوق فطری و نوع حکومت ها و چگونگی روش سیاسی دولتها موازی با رشد طبقه بورژوا و مبارزه آن طبقه با دستگاه فئودالها است و در اظهار نظر این متفکرین غالباً نظریه بورژوا منعکس شده و از آن دفاع میشود. در قرن هجدهم این بحث توسعه بسیاری پیدا میکند و دانشمندانی مانند روسو و دلباک تحت تاثیر گذشتگان از قبیل هابس درباره اداره اجتماع تألیفاتی کردند. کتاب دلباک موسوم به دستگاه اجتماعی وکتاب قرارداد اجتماعی روسو شهرت بسزا دارند و تمام این فلاسفه در مباحث جامعه شناسی یک روش تئولوژیک دارند، بدینمعنی که غایت و هدفی در نظر داشتند و گمان میکردند تمام تحولات اجتماعی تابع غایتی است که مورد علاقه آنها است و شیوه آنان در این مباحث استنتاج مقررات و دستورات از اصول کلی بود. و بالاخره در این قرن در اثر توسعه صنایع و تکامل افکار فلسفی بتدریج جامعه شناسی صورت علمی تر و دقیق تری بخود گرفت. و از همان اوان انقلاب کبیر فرانسه در زمانی که منتسکیو کتاب روح القوانین خود را مینوشت به وجود قوانین در جامعه توجه کافی میشد. منتسکیو مینویسد «قوانین عبارت است از روابط جبری که از طبیعت اشیاء ناشی میشود» و حتی بمفهوم نسبیت در قوانین اجتماع توجه داشته و گوید: «قوانین بایستی نسبی باشد و با طبیعت کشور و آب وهوا و وضع جغرافیائی و طریقه زندگی مردم و عقاید مذهبی ، تجارت ، آداب ، ثروت عمومی و تمایلات روحی اهالی ارتباط داشته باشد و قوانین را باید از این نقطه نظر مورد توجه قرار داد». ولتر در کتاب «تتبعی درباره آداب و رسوم » مینویسد: «تاریخ دارای علل کاملاً انسانی است و تمام تظاهرات گوناگون فعالیت بشری مانند سیاست ، مذهب ، هنر، طرز تفکر و امثال آن ، بهم پیوستگی دارد. ولتر و سایر دانشمندان این قرن تأثیر عوامل ماوراء طبیعت را در حیات اجتماعی انکار کرده و اصل بهم پیوستگی پدیده های اجتماعی را تأیید کرده اند. در این قرن صاحب نظران درباره سازمان اجتماع نیز اظهارنظر کرده و از آنجمله بنالد در کتاب خود بنام «تئوری دولت » که بسال 1786م. منتشر کرده می نویسد: «سازمان اجتماعی سیاسی و مذهبی لزوما از طبیعت اشیائی که آن را ترکیب میکنند ناشی شده است. همچنانکه وزن ناگزیر ناشی از طبیعت خود شی است.و بهمین جهت قانون گذار نباید قانون را وضع کند، بلکه باید آن را کشف سازد و اشاعه دهد. ملتی که از قانون گذار وضع قوانین را میطلبد بمثابه بیماری است که از پزشک خویش بخواهد تا مزاج وی را عوض کند». و آمار در این قرن توسعه یافته و به جامعه شناسی کمک کرد. بطور کلی مختصات و ممیزات دورانی که شرح آن گذشت بدینقرار است : نخست اینکه غالب نظریات دانشمندان دارای جنبه مذهبی شدید بود، زیرا هنوز کلیسا قدرت و نفوذ کامل داشت و مردم هم تعصبات دینی نشان میدادند و بعلت پائین بودن سطح دانش نوین ، دانشمندان از تفکیک دین ودانش میترسیدند و برای اولین بار انقلاب کبیر فرانسه پایه های نفوذ مذهب را متزلزل کرد و تفکیک دین را ازسیاست رسماً اعلام داشت و اندیشه انسانی را از سلطه کلیسا خارج ساخت. دوم اینکه تمام نظریات فوق دارای جنبه غائی بوده و خصلت کاملا علمی و تحقیقی نداشت ومیخواسته اند از تمام نظریات مزبور نتیجه فلسفی یا اخلاقی را بدست آرند. سوم اینکه با وجود توجه تمام دانشمندان به تأثیر محیط و اثر متقابل پدیده های اجتماعی باز هم رکود و خمودی در نظریات آنان مشاهده میشود، بدین معنی که جامعه را دارای نظام ثابتی تحت قوانین لایتغیری تصور میکنند. چهارم اینکه کلیه نظریات یک جهت دارد، بدین معنی که اجتماع و پدیده های آن را درکلیه خطوط سیر و تکامل و از همه جهات گوناگون آن در نظر نمیگیرند و به شیوه منطق جامد نمودهای اجتماعی را جدا از یکدیگر تحت مداقه قرار میدهند. در قرن نوزدهم بر اثر بسط و توسعه دانش مفهوم نسبیت در جامعه شناسی بخوبی راه یافت و بالاخره در اثر ترقی فوق العاده ای که در تمام رشته های علمی پدید آمده بود نظریات علمی و تحقیقی درباره جامعه شناسی از طرف دانشمندان بنام مانند اگوست کنت و نظائر او اظهار شد. ممیزات جامعه شناسی ، امتیاز مباحث جامعه شناسی از روانشناسی بدین جهت است که پدیده های اجتماعی در داخله اجتماع حاصل میگردد و پدیده هائی که در روانشناسی مورد بحث واقع میشود در یک وجدان فردی روی میدهد و وجه امتیاز آنها از حوادث تاریخی و جغرافیائی کلیت و عمومیت حوادث اجتماعی است. مثلا تاریخ در اصل و ریشه مسیحیت یا توسعه صنایع در قرن نوزدهم یا جنگهای ناپلئون بخصوص مطالعه میکند در صورتی که جامعه شناسی از دیانت و مزد کارگر و جنگ بطور کلی بحث میکند. جامعه شناس بزرگ فرانسوی دورکیم 1858 - 1917 م. که یکی از متفکران قرن حاضر است و در کتابی راجع به قواعد و روش جامعه شناختی نوشته و وجه امتیاز حوادث نفسانی و اخلاقی را ازحوادث اجتماعی نشان داده است. او میگوید: حوادث اجتماعی طریقه های عمل و فکر و احساسی است که وصف بارز آنها این است که در خارج و وراء وجدان فردی موجود میباشد.