تخدیر

معنی کلمه تخدیر در لغت نامه دهخدا

تخدیر. [ ت َ ] ( ع مص ) پردگی گردانیدن زن. ( تاج المصادر بیهقی ). پردگی گردانیدن. ( زوزنی ). پردگی گردانیدن دختر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). مقیم بودن دختر در خدر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سست گرداندن عضوی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بی حسی و خدارت و سستی اندام. ( ناظم الاطباء ). مقابل لذع و آن تبرید است مر عضو را بحیثیتی که جوهرروحی را که حامل حس و حرکت است خنک و سرد گرداند درمزاج و در جوهر خویش غلیظ گردد. و قوای نفسانیه نباید آنرا استعمال کند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به لذع شود. || پنهان کردن ماده آهو بچه خود را در زیر درخت و گودالی. || سست گردیدن پا بر اثر نشستن بر نشیمن ها. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه تخدیر در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - سست کردن . ۲ - بی حس کردن .

معنی کلمه تخدیر در فرهنگ عمید

بی حس کردن، کرخ کردن، سست کردن، بی حس کردن عصب.

معنی کلمه تخدیر در فرهنگ فارسی

بی حس کردن، کرخ کردن ، سست کردن، بی حس کردن عصب
۱-( مصدر ) کرخ کردن کرخت گردانیدن سست گردانیدن . ۲- پردگی کردن در پرده کردنپنهان کردن . ۳- بی حس کردن. جمع : تخدیرات .

معنی کلمه تخدیر در فرهنگستان زبان و ادب

{narcosis} [پزشکی] کاستن غیراختصاصی و قابل برگشت عملکرد دستگاه عصبی مرکزی براثر مواد مخدر و داروهای افیونی

معنی کلمه تخدیر در دانشنامه آزاد فارسی

تَخْدیر (narcosis)
در پزشکی، حالتی که براثر استفاده از مواد مخدر ایجاد می شود. وجه مشخصۀ این حالت خواب سنگین است و به سختی می توان فرد را بیدار کرد.

معنی کلمه تخدیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تخدیربه پرده‏ نشین گردانیدن زن و دور نگه داشتن وی از نامحرم گفته می شود.
از تخدیر به معنای نخست در باب یمین سخن رفته است.
احکام تسری
تسری برای مرد مستحب است. در اینکه تسری به چه چیز تحقق می‏ یابد اختلاف است. برخی، آمیزش با کنیز همراه با پنهان داشتن وی از دید نامحرم و به خدمت نگرفتن او را تحقق بخش تسری دانسته‏ اند.

معنی کلمه تخدیر در ویکی واژه

سست کردن.
بی حس کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخدیر

در مذمت زنان و تعلق بدیشان و تخدیر از مکر ایشان، از خردنامه اسکندری:
اوفتاده پس تخدیر عقول با بتان در پی تحریک عصب
غروی بر آن است که سید کاظم یزدی دریای متلاطم از علم و تحقیق بود و در معقول و منقول تبحر داشت. بر همه فروعات فقهی و متون احادیث حضور ذهن داشت. دانشمندی متقی که هیچ وقت عالم سیاست نتوانست او را بفریبد و تخدیرش کند[نیازمند منبع].