ازهد
معنی کلمه ازهد در فرهنگ معین
معنی کلمه ازهد در فرهنگ عمید
معنی کلمه ازهد در فرهنگ فارسی
( صفت ) زاهدتر پارساتر.
معنی کلمه ازهد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ازهد
و عن سهل بن سعید قال: جاء رجل فقال: یا رسول اللَّه دلّنی علی عمل اذا انا عملته احبّنی اللَّه و احبّنی الناس، فقال: «ازهد فی الدنیا یحبّک اللَّه و ازهد فیما عند الناس یحبّک الناس».
توباخودازهدادرجنک ومن باهردو عالم صلح مراباشد جزا جنت ترا باشد سزا دوزخ
این گنبد مدور و به شکل برجی است. جسد شمس آل رسول که عارف و محدثی بود و بازهد و تقوی میزیست در اینجا به خاک سپرده شدهاست مزار او در (عوامه کوی) که از کویهای شهر قدیم آمل بوده بنا شدهاست طاق این برج دو پوش بوده و گنبد خارجی و داخلی داشت که بر اثر زلزله خراب شد که از این نطرات میتوان گفت اینجا مقبره شمس الدین محمد بن محمود آملی از دانشمندان پزشکان شهیر ایرانی بودهاست.
از ائمهٔ وقت بود و عالم به علوم ظاهر و حقایق. صحبت ابوبکر واسطی کرده بود و از مشایخ بسیار ادب گرفته اظرف قوم بود اندر صحبت و ازهد ایشان اندر آفت. وی را کلام عالی است و تصانیف ستوده.
چون نباشد عزم صادق جستجو بی حاصل است از کجی تیر ازهدف مهجور ماند بیشتر
نقل است که اعرابی پیش حسن آمد و از صبر سوال کرد. گفت: صبر بر دو گونه است. یکی بر بلا و مصیبت و یکی بر چیزها که حق تعالی ما را از آن نهی کرده است. و چنانکه حق صبر بود اعرابی را بیان کرد. اعرابی گفت: ما رایت ازهدمنک.
خمش که شعر کسادست و جهل از آن اکسد چه زاهدی تو در این علم و در تو علم ازهد
راهب گفت هرگز گامی برنداشتهام و ننهاده که نه گمان بردهام که میان هر دو مرگ در رسد. راهب گفت آن مرد را که تو نیز حال خود با من بگوی و از بهینه اعمال خود مرا خبر ده، گفت من سر بر خاک نهم در سجود و همیگریم تا آن گه که از آب چشم من گیاه از زمین برآید، راهب گفت: ان تضحک و انت معترف بخطیئتک خیر لک من ان تبکی و انت مدلّ بعملک راهب در وی چنان دید که با آن گریستن عجبست و ادلال، گفت ای جوانمرد خنده و شادی و اعتراف بگناه «۲» اولیتر از گریه و زاری و آن را بنزدیک اللَّه تعالی کاری دانی و عملی پنداری و خود را بر اللَّه تعالی حقّی بینی، آن گه راهب در پند بیفزود گفت: اتّق اللَّه و ازهد فی الدّنیا و لا تنافس اهلها فیها فکن فیها کالنّحلة ان أکلت أکلت طیّبا و ان وضعت وضعت طیّبا و ان وقعت علی عود لم تکسره. در دنیا چون نحل عسل باش که جز پاک نخورد و جز پاک ننهد و بی رنج و بی آزار رود، و اذا مرّوا باللّغو مرّوا کراما.
و قال امیة بن ابی الصلت ثمّ سوّی فوق السّماء سریرا. لِیَبْلُوَکُمْ یعنی و خلقکم و لِیَبْلُوَکُمْ ای لیختبرکم اختبار المعلم لاختبار المستعلم یقول: خلقکم لیتعبدکم فیظهر الاحسن منکم عملا فیجازیه بقدره. و قیل: أَحْسَنُ عَمَلًا ای اورع عن محارم اللَّه و اسرع الی طاعته و ازهد فی الدّنیا و اشدّ تمسّکا بالسّنة.
ازهدا فی ملاقاتی و عندی وجود، فی وجود فی وجود