درز کردن

معنی کلمه درز کردن در لغت نامه دهخدا

درز کردن. [ دَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) شکافته شدن. ( آنندراج ) :
ره از تبخال پی شان لرز می کرد
زمین تا گاو ماهی درز می کرد.زلالی ( از آنندراج ). || کنایه ازفاش گردیدن و آشکار شدن. ( از برهان ).
- درز کردن مطلبی ؛ به گوشها رسیدن آن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). بروز کردن. داستان شدن. به دهنها افتادن. برملا شدن :
ز چاک پیرهن صبح درز کرد آخر
که شب چه داشته در زیر طیلسان جفا.قدسی ( از آنندراج ).آنچه پنهان کرد با دل گوهر دندان او
درز خواهد کرد آخر از لب خندان او.تأثیر ( از آنندراج ).|| دوختن درز پارچه یا جامه. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || در اصطلاح نجاری ، صاف و صیقلی کردن کلفتی دو تخته یا چوب است به نحوی که چون روی هم قرار دهند کاملاً دو سطح بر یکدیگر مماس شود، آنگاه با سریشم آن دو را بر یکدیگر بچسبانند و بصورت یک قطعه درآورند. معمولاً تخته های رویه میز و نظایر آن را درز می کنند و می چسبانند و آنگاه روی میز می اندازند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).

معنی کلمه درز کردن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) فاش شدن راز یا خبر.

معنی کلمه درز کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشکار شدن فاش گردیدن : عاقبت مطلب درز کرد .

معنی کلمه درز کردن در ویکی واژه

(عا.)
فاش شدن راز یا خبر.

جملاتی از کاربرد کلمه درز کردن

فرستاده را چون بود چاره‌ساز به اندرز کردن نباشد نیاز
کُتِبَ عَلَیْکُمْ نبشته آمد بر شما و واجب کردند إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ چون بیکی از شما مرگ آید إِنْ تَرَکَ خَیْراً اگر از این جهانی چیزی بگذارد الْوَصِیَّةُ اندرز کردن لِلْوالِدَیْنِ پدر و مادر خویش را، وَ الْأَقْرَبِینَ و خویشاوندان را بِالْمَعْرُوفِ بچم و انصاف و هموار بی اجحاف، حَقًّا نبشته آمد آن وصیت بسزا و راستی، عَلَی الْمُتَّقِینَ بر پرهیزندگان از شرک.
أَ تَواصَوْا بِهِ وصیت و اندرز کردند، بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (۵۳)، ایشان قومی‌اند از طاعت سرکش.
باندرز کردن همه همگروه پراگنده گشتند بر گرد کوه
به اندرز کردن همه خستگان وز آن خستگان زارتر بستگان