رابح

معنی کلمه رابح در لغت نامه دهخدا

رابح. [ ب ِ ] ( ع اِ ) یکی یا شتربچه ازمادر جدا شده. ج ، رباح. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سوددهنده. نفعبخش. ( غیاث اللغات ). سودمند. مقابل خاسر. سودکننده. ( آنندراج ) :
حاصل و رابح و موجود به هر وقت ز تست
هرچه سلطان جهان را غرض و کام و هواست.مسعودسعد.

معنی کلمه رابح در فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سودبخش ، سودآور، نافع .

معنی کلمه رابح در فرهنگ عمید

۱. سودکننده.
۲. سود دهنده، سودآور، سودمند.

معنی کلمه رابح در فرهنگ فارسی

سودکننده، سوددهنده، سود آور، سودمند
( اسم ) سود بخش سود آور نفع دهنده .

معنی کلمه رابح در ویکی واژه

سودبخش، سودآور، ناف

جملاتی از کاربرد کلمه رابح

بحکمتی که خدای جهان مقدّرکرد ملک مظفّردین رابحق مظفّرکرد
این داستان از بهر آن گفتم و این فصل جزل که در صورت هزل بود، بر سمع شاه از آن گذرانیدم تا زور و افترا و زرق و افتعال زنان بر رای اعلی روشن گردد و به اقاویل و تخییل و اباطیل و تسویل ایشان التفات نفرماید. از بهر آنکه زنان اگرچه ناقص عقلند، بر کمال عقول رجال خندند و عقلا را به حبایل گفتار چون کفتار در جوال محال خود کنند و اگر پادشاه را از برای تصفیه اذهان از اعیان مثالی باید، قصه آدم و حوا و یوسف و زلیخا قانون اعتبار و مقیاس اختبار است و اگر هیچ کس را در معامله ایشان، مرابحه ای توانستی بود، آدم را بودی که بنیت و خلقت او در مقاصیر دار النعیم و صورت و صفت او فهرست احسن التقویم بوده است و چون شاه را این مقدمات لایح معلوم شد، داند که به هیچ وقت در سرای کون و فساد از جبلت و طبیعت ایشان، رشاد و سداد التماس نتوان کرد و به تضریب و تخلیط زنی، شاهزاده را که قطب سپهر معالی و مرکز دوایر اعالی است، به صرصر فنا و اعدام نتوان داد. شاه چون این داستان استماع کرد، مثال داد تا شاهزاده را به حبس باز برند.
ایر فرانس در سال ۲۰۱۱ میلادی به ۳۲ مقصد در داخل فرانسه و همچنین به ۱۶۸ مقصد در ۹۳ کشور جهان (شامل شهرستان‌ها و قلمروهای ماورابحار فرانسه) در ۶ قارهٔ جهان پروازهای مسافربری تجاری و ارسال بار انجام می‌داد. این فهرست شامل مقصدهای حمل بار و مقصدهای شرکت‌های زیرمجموعه مانند کورسیکا ایر، سیتی‌جت و هاپ! نیز می‌شود.
من رباح الله کونوا رابحین ان ربی لا یحب الفرحین
و همچنین عمل اسخیا صادر شود از کسانی که سخاوت حقیقی از ایشان منفی باشد، مانند کسانی که مال بذل کنند در طلب تمتع از شهوات، یا به جهت مرا و ریا، یا به طمع مزید جاه و قربت پادشاه، یا در طریق دفع ضرر از نفس و مال و عرض و حرم؛ و یا ایثار کنند بر کسانی که به سمت استحقاق موسوم نباشند، چون اهل شر، یا کسانی که به مجون و مضاحک و انواع ملهیات مشهور باشند؛ و یا بذل از جهت توقع زیادت کنند، و این فعل مانند افعال تجار و اهل مرابحت بود. و سبب بذل اموال در امثال این طایفه و صدور اعمال اسخیا از ایشان آن بود که بعضی به طبیعت حرص و شره مبتلا باشند و بعضی به طبیعت لاف زدن و ریا و بعضی به طبیعت ربح طلبیدن و تجارت، و گروهی نیز باشند که بذل ایشان بر سبیل تبذیر بود، و سبب قلت معرفت بود به قدر مال، و این حال بیشتر وارثان را افتد و یا کسانی را که از تعب کسب و صعوبت جمع بی خبر باشند، چه مال را مدخل صعب بود و مخرج سهل. و حکما در تمثل این معنی حدیث مردی که سنگی گران بر کوهی تند بلند برد و از آنجا فرو گذارد، به استشهاد آورده اند، چه کسب در دشواری چون بردن سنگ گرانست بر فراز کوه، و خرج در آسانی چون فروگذاشتن آن سنگ به سوی نشیب.
و بحقیقت هر کس از مقربان حضرت ملوک که ایشان را بر ظلم دلیر میگردانند و دوستی مال وجمع ان بر نظر ایشان میآرایند تا ایشان بحلال و حرام در جمع مال میکوشند و خون درویشان میریزند و وزر و بال میاندوزند و ناگاه با بحادثه‌ای یا بمرگ آن جمله تلف میشود و بدنامی دین و دنیا با ایشان میماند آن طایفه اگر چه دعوی دوستی میکنند اما دشمن جان ایشانند و اگر پادشاه مقبل و صاحبنظر افتد یکی ازین مفسدان و بدسیرتان رابحضرت خود راه ندهد.
گرچه ماشاه و سقرلاط بهم مشتبهند هریکی رابحد خویش شناسد ابصار
حاصل و رابح و موجود به هر وقت ز توست هر چه سلطان جهان را غرض و کام و هواست
مصطفی (ص) گفت: «بخٍّ بخٍّ، ذلک مال رابح لک».
عاجز شده (ام) ز شکر نومیدی رابح گشتم ز ناروایی‌ها
پیر طریقت گفت: آدمی را سه حالت است که وی بآن مشغولست: یا طاعت است که او را از آن سودمندیست، یا معصیت است که او را از آن پشیمانیست، یا غفلت است، که او را از آن زیانکاری است، پند نیکوتر از قرآن چیست؟ ناصح مهربانتر از مولی کیست؟ سرمایه فراختر از ایمان چیست؟ رابحتر از تجارت با اللَّه چیست؟ مگر که آدمی را بزیان خرسندیست و بقطیعت رضا دادنی است، و او را از مولی بیزاریست، بیدار آن روز گردد که ببودیوی هر چه بود نیست. پند آن گه پذیرد که باو رسد هر چه رسید نیست. اینست صفت آن قوم که رب العزة گوید: فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضی‌ مَثَلُ الْأَوَّلِینَ، پیغامبران ما را دروغ زن گرفتند، و بایشان افسوس میکردند و پند ایشان می‌نپذیرفتند، لا جرم ایشان را سیاست و قهر خود نمودیم، برانداختیم و از بیخ برکندیم، هر که با ما کاود، قهر ما با وی تاود، ما دادستان از گردن کشانیم و کین خواه از برگشتگانیم و جواب نمای از دشمنانیم.