ارنبه

معنی کلمه ارنبه در لغت نامه دهخدا

( ارنبة ) ارنبة. [ اَ ن َ ب َ ] ( ع اِ ) طرف بینی. ( منتهی الارب ). پشک. سربینی. پرّه بینی. ( غیاث ). هَرِ بینی. تثنیه : ارنبتین. ج ، ارانب. || خرگوش ماده. ( منتهی الارب ) ( غیاث ).
ارنبة. [ اَ ن َ ب َ ] ( اِخ )یا قُرَیْبَة. نام قَینة ابن خطل ادرمی . ( امتاع الاسماع ج 1 ص 378 و 394 ).
ارنبه. [ اُ رُ ن ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) برابرا. قسمی خرفه.
ارنبه. [ ] ( اِخ ) یا ارنیه. ملکه روم ( ؟ ): ملکت ارنبه پنج سال بود. ( مجمل التواریخ و القصص ص 137 ). ارنیة التی اخذت الملک من ابیها. ( تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء حمزه ص 53 ).

معنی کلمه ارنبه در فرهنگ معین

(اَ نَ بِ یا بَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خرگوش ماده . ۲ - پرة بینی .

معنی کلمه ارنبه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خرگوش ماده . ۲ - پر. بینی پشک تثنیه : ارنبتین .
ملکه روم

معنی کلمه ارنبه در ویکی واژه

خرگوش ماده.
پرة بینی.

جملاتی از کاربرد کلمه ارنبه

اذا اراد اللَّه نصرة قوم استأسد ارنبهم، و اذا اراد اللَّه قهر قوم استرنب اسدهم. چون اللَّه تعالی قومی را بر دشمن نصرت دهد، روباه ایشان شیر شود و قومی را که بر ایشان خذلان آرد و مقهور کند، شیر ایشان روباه گردد. آن مدبران بنی النضیر بخصمی پیغامبر (ص) برخاستند و پناه با حصارها بردند و از مکر و قهر اللَّه ایمن نشستند «فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» لا جرم بطش جبّاری و قهّاری روی بایشان نهاد تا بدست خویش خانه خویش خراب کردند یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ نخست دل و دین خویش از روی باطن خراب کردند، تا خرابی باطن بظاهر سرایت کرد، و خانه خود نیز خراب کردند ربّ العالمین گفت: فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ: ای زیرکان و دانایان و خردمندان اگر پند می‌پذیرید و عبرت میگیرید، جای پند پذیرفتن هست و جای عبرت گرفتن. مؤمنان و مخلصان بتوفیق‌ موافق و سعادت مساعد گفتند: خداوندا بنظر عبرت مینگریم و باندیشه صادق پند می‌پذیریم، اکنون چه کنیم تا درین حال بمانیم؟ فرمان آمد از حقّ، جلّ جلاله که: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا هر شربتی که از دست اقبال محمد عربی، پیغمبر هاشمی (ص)، درآید بستانید، که حیات شما در آنست.