از جان گذشته

معنی کلمه از جان گذشته در لغت نامه دهخدا

ازجان گذشته. [ اَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه برای مردن و کشته شدن آماده است :
ازجان گذشته را بمدد احتیاج نیست.

معنی کلمه از جان گذشته در فرهنگ معین

( ~. گُ ذَ تِ ) (ص مر. ) آن که برای مردن و کشته شدن آماده است .

معنی کلمه از جان گذشته در فرهنگ فارسی

( صفت ) آن کس آن کسی که برای کشته شدن و مردن آماده است کسی که آماد. جانبازی و فداکاری است : ( از جان گذشته را بمدد احتیاج نیست ) .

معنی کلمه از جان گذشته در ویکی واژه

آن که برای مردن و کشته شدن آماده‌

جملاتی از کاربرد کلمه از جان گذشته

هر دم بناوک تو که در جان گرفته جا دل میل می کند مگر از جان گذشته است
از جان گذشته صد درج هم در طرب هم در فرج می‌کرد اشارت آسمان کای چشم بد دور از شما
از جان گذشته‌ایم و به جانان رسیده‌ایم از درد رسته‌ایم و به درمان رسیده‌ایم
اناالحق میزنم از جان گذشته بساط جزو و کل را در نوشته
آرامش موقت که پس از سرکوب شورش مازندران ایجاد شده بود، بزودی توسط نزاعی مشابه در زنجان در شمال غرب ایران شکسته شد. وقوع نزاع از جهاتی خیلی شبیه قبل است. همان شجاعت سرکوب ناپذیر و از جان گذشته از سمت بابی‌ها و همان بی دقتی، بزدلی و سوءمدیریت از سمت محاصره‌کننده‌ها. اما خیلی زود همچون در شیخ طبرسی حمله غافلگیرانه محاصره و وحشت قحطی را برای محاصره شوندگان به دنبال می‌آورد. پس همان وعده‌های خائنانه از راه می‌رسند و به تسلیم منتهی می‌شوند و مانند گذشته با قتل‌عام نابکارانه بابی‌های اعتمادکننده همراه است. این تابستان ۱۸۵۰ با سایر وقایعی که مصیبت بارند مشخص شد.