معنی کلمات "ویکی واژه" - صفحه 152
- کتایون
- کرو
- کره
- کروم
- کرنگ
- کروز
- کروشان
- کروفر
- کرور
- کروت
- کروخان
- کروبی
- کروب
- کرگ
- کرکسان گردون
- کرکر
- کرک
- کرک ۱
- کرچه
- کرپا
- کرپ
- کروی
- کروکودیل
- کروک
- کروه
- کرگدن
- کرگز
- کلاهدار
- کلاهبردار
- کلاه گوشه
- کلاه و کمر
- کلاه نمدی
- کلاه شکستن
- کلاه ایمنی
- کلانتری
- کلان
- کلامی
- کلام
- کلام آخر
- کلال
- کلاغی
- کلاغ پر
- کلاش
- کلاسه
- کلاته
- کلات
- کل
- کل کل
- کفزدا
- کفیده
- کفیدن
- کشتار
- کسوف
- کزاز
- کریستال
- کریدور
- کنیسه
- کنیف
- کنیه
- کنها
- که
- کها
- کهتر
- کهتری
- کهر
- کهربا
- کهسار
- کهل
- کهن سال
- کهنسال
- کهنه
- کهنگی
- کوارتز
- کواره
- کوانتوم
- کواکب
- کوب
- کوبا
- کوثر
- کوخ
- کود مایع
- کود متعادل
- کود
- کودتا
- کودره
- کلاهک
- کلاوه
- کلاً
- کلاچ
- کلاژ
- کلب
- کلبه
- کلر
- کما
- کمتر
- کمج
- کمد
- کمدین
- کمر بسته
- کمر کشیدن
- کمر گشودن
- کمردار
- کمرساز
- کمرو
- کمست
- کمند
- کمه
- کمون
- کمپ
- کمپانی
- کمک کردن
- کمیاب
- کمیل
- کنار آمدن
- کنار گرفتن
- کنار
- کنارنگ
- کناره گیر
- کناری
- کناس
- کناغ
- کنام
- کنانش
- کنانه
- کناک
- کنب
- کنبوره
- کند
- کندز
- کندش
- کنده
- کندو
- کندواله
- کندوری
- کندی
- کنز
- کنس
- کنسرتو
- کنسرسیوم
- کنسرواتوار
- کنش
- کنشت
- کنیس
- کنیز
- کودکی
- کور کردن
- کوراب
- کوران
- کورت
- کوردش
- کوردین
- کورروده
- کورس
- گاه روشن
- گاه شمار
- گاه گاه
- گاه گیر
- گاه
- گاهی
- گاهشماری
- گاو سامری
- گاو ماده
- گاو موسی
- گاوبند
- گاودم
- گاودوش
- گاورس
- گاژ
- گبر
- گبز
- گبست
- گبه
- گته
- گداختن
- گراس
- گرانبار
- گرانش
- گرانمایه
- گرانی کردن
- گرانروی
- گراور
- گرایستن
- گرباس
- گربال
- گرد برانگیختن
- گرد ۱
- گرد ۲
- گردآورد
- گردآورنده
- گردآوری اطلاعات
- گرداس
- گردباد آتش
- گردسوز
- گردش بسته
- گردش جو
- گردش کلی
- گردشگر
- گردشگری تاریخی
- گردن شق
- گرشاسپ