کنیه

معنی کلمه کنیه در لغت نامه دهخدا

کنیه. [ ک ُ / ک ِ ی َ / ی ِ ] ( ع اِ ) کنیت. کنیة. و رجوع به کنیت و ماده بعد شود.

معنی کلمه کنیه در فرهنگ معین

(کُ یَ یا یِ ) [ ع . کنیت ] (اِ. ) لقب ، بَرنام .

معنی کلمه کنیه در فرهنگ عمید

لقبی برای تعظیم و تکریم که در اول آن «اب»، «ابن»، «ام»، یا «بنت» می آمد، مانندِ ابوالحسن و ام کلثوم.

معنی کلمه کنیه در فرهنگ فارسی

کنیت:اسمی است غیرازاسم اصلی شخص که دراول آن لفظاب یاابن یاام یابنت می آیدوبرای تعظیم وتکریم است مثل ابوالحسن
لفظی که بدان شخصی را خوانند. جمع کنی . نامی است که به شخص دهند تعظیم را مانند ابی حفض و ابی الحسن و یا اینکه نشانی برای او باشد و در نزد علمای نحو نوعی علم است که به لفظ اب یا ابن یا ام یا بنت مصدر باشد. هر اسمی که مصدر به اب و ام و ابن و بنت و اخ و اخت باشد.

معنی کلمه کنیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در فرهنگ عربی به آن دسته از نام هایی که با پیشوند اب (در مردان) و امّ (در زنان) همراه باشد، کنیه می گویند.
سنّت گذاشتن نامی در قالب کنیه برای افراد در میان قبایل عرب ، گونه ای بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار می آید؛ مانند ابو القاسم، ابو الحسن، ام سلمه، ام کلثوم و... .
کنیه در اسلام
در شریعت اسلام نیز توجّه زیادی به آن شده است، غزالی در این باره می نویسد: « رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) اصحاب خود را از روی احترام برای به دست آوردن دل هایشان به کنیه صدا می زد و آنهایی که کنیه نداشتند، کنیه ای برایشان انتخاب می نمود و سپس آنها را بدان می خواند. مردم نیز از آن پس، آن شخص را به همان کنیه می خواندند. حتی آنان که فرزندی نداشتند تا کنیه ای داشته باشند، برای آنان کنیه ای انتخاب می کرد. پیامبر اکرم (صصلی الله علیه وآله) رسم داشت حتی برای کودکان نیز کنیه انتخاب می نمود و آنان را مثلاً ابا فلان صدا می زد تا دل کودکان را نیز به دست آورد».
روایت امام رضا
از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است: "إذا کان الرجل حاضرا فکنه و إن کان غائبا فسمه "؛ اگر کسی را در حضورش نام می بری او را به کنیه بخوان، و اگر غایب بود، نامش را بگو.
روایت پیامبر
...
[ویکی شیعه] کُنیه در فرهنگ عربی به آن دسته از نام هایی گفته می شود که با پیشوند «اب» یا «ابن» (در مردان) و «امّ» (در زنان) همراه باشد. دراین گونه نام گذاری معمولاً نام پسر بزگتر با پیشوند اب یا ام همراه می شود و به معنای پدر فلان شخص یا مادر فلان شخص است. استفاده از کنیه به جای نام اصلی بیشتر برای احترام و بزرگداشت اشخاص بوده ولی گاه دلایل دیگر هم داشته است. در روایات نیز استفاده از کنیه امری پسندیده دانسته شده ولی از بعضی کنیه ها نهی شده است.
در فرهنگ عربی کنیه (کُ. ی) کنیت، اسمی است غیر از اسم اصلی شخص که در اول آن لفظ اب یا ابن یا ام می آید و برای تعظیم و تکریم است. البته گاهی کلماتی که پیشوند «بنت، أخ، أخت، عم، عمة، خال، خالة»، آغاز می شود نیز کنیه نامیده می شود. گاهی این اسم بر اسم اصلی شخص غلبه پیدا می کند.
برای علت نامیدن افراد به کنیه، دلایلی ذکر کرده اند:
[ویکی اهل البیت] در فرهنگ عربی به آن دسته از نام هایی که با پیشوند اب (در مردان) و امّ (در زنان) همراه باشد، کنیه می گویند. سنّت گذاشتن نامی در قالب کنیه برای افراد در میان قبایل عرب، گونه ای بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار می آید؛ مانند ابو القاسم، ابو الحسن، ام سلمه، ام کلثوم و... .
در شریعت اسلام نیز توجّه زیادی به آن شده است، غزالی در این باره می نویسد: «رسول اکرم (ص) اصحاب خود را از روی احترام برای به دست آوردن دل هایشان به کنیه صدا می زد و آنهایی که کنیه نداشتند، کنیه ای برایشان انتخاب می نمود و سپس آنها را بدان می خواند. مردم نیز از آن پس، آن شخص را به همان کنیه می خواندند. حتی آنان که فرزندی نداشتند تا کنیه ای داشته باشند، برای آنان کنیه ای انتخاب می کرد. پیامبر اکرم (ص) رسم داشت حتی برای کودکان نیز کنیه انتخاب می نمود و آنان را مثلاً ابا فلان صدا می زد تا دل کودکان را نیز به دست آورد».
از امام رضا (ع) روایت شده است: "إذا کان الرجل حاضرا فکنه و إن کان غائبا فسمه "؛ اگر کسی را در حضورش نام می بری او را به کنیه بخوان، و اگر غایب بود، نامش را بگو.
همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است: "السُّنَّةُ وَ الْبِرُّ أَنْ یُکَنَّی الرَّجُلُ بِاسْمِ ابْنِهِ"؛ از جمله سنت های نیک آن است که انسان کنیه خود را به نام پسرش انتخاب کند.

معنی کلمه کنیه در ویکی واژه

کنیت
لقب، بَرنام.

جملاتی از کاربرد کلمه کنیه

با چنین زلف خوش و خال خوش و روی چو ماه مهر ورزی کنیه و ترک جفا کاری به
و هو محمد کنیه ابواحسین، از اهل شیراز است به ارگان بوده و عالم بوده باصول. او را زبان بود مشهور در علوم حقایق. شاگرد شبلی٭ بود، و شبلی قدروی بزرگ میداشته. استاد بوعبداللّه خفیف بود، میان او و بوعبداللّه خفیف معارضات در مسایل پر گند. در سنه ثلث و خمسین و ثلثمائه برفته، با شیخ بوعلی کاتب بهم، و شیخ بوزرعهٔ طبری ویرا بشسته، وی گفت: نه ادبست که از یار خود پرسی که گوئی و کو بودی و درچهٔ؟ و هم او گفت: که صحبت اهل بدعت اعراض آرد از حق،
جانکنیها در کمین نامرادی خفته است چون نگین صد زخم باید بر جگر برداشتن
وی مدتی سرزیر بینداخته بود. سرانجام سر برکرد و گفت: کنیه ات چیست؟ گفتم: ابو عبدالله. گفت: خداوند این کنیه بهر تو حفظ کناد، بگو چه میخواهی؟
امام ششم شیعیان دوازده‌امامی، نامش «جعفر» و کنیهٔ مشهورش «ابوعبدالله» است که برگرفته از نام فرزند دومش، عبدالله اَفطَح است. دومین کنیهٔ معروفش «ابواسماعیل» است که از نام فرزند بزرگش، اسماعیل گرفته شده‌است. «ابوموسی» — که از نام فرزند دیگرش موسی کاظم گرفته شده — کمتر شهرت دارد. «صادق» در میان القابش معروف‌ترین است. دیگر القابش، عادِل، صابِر، طاهِر، فاضِل، قاهِر، تامّ، کامِل و مُنجی است.
عقاب کنیه و طاووس حسن و طوطی خط سیم اندام
عبداللّه بن محمد بن عبدالرحمن الرازی الشعرانی. کنیه ابو محمد، باصل ازری بود بنشاپور بزرگ شده بود، با جنید صحبت کرده بود و با عثمان٭ و محمد ابن افضل البلخی رویم و سمنون و بوعلی گوزگانی و محمد حامد٭ و جز از ایشان از مشایخ قوم، از مهینان نشاپور بود در وقت خود، او را ریاضت شگفت. عالم بوده بعلوم ایر طایفه و حدیث داشت و ثقفه بود، در سنه و خمسین و ثلمائه از دنیا برفت. وی گفت: عارف اللّه نپرستد بر موافقت خلق «که وی کار کننده بود بر موافقت خالق» وی گفته: کی معرفت حجب بدرد میان بنده واللّه. و گفت: که دنیا آنست: که محجوب کند ترا ازو. و هم وی کفته: کی شکوی و تنگی دل از اندکی معرفت زاید، هات یا قلیل المعرفة.
ابومحمد و یقال کنیه ابوعبداللّه، از علما و مشایخ بزرگ قدیمست بعلوم ظاهر و علوم اصول و معاملات و اشارات، و او را تصانیف است مشهور از آن کتاب رعایتست و وی استاذ بغدادیان بود، او از اهل بصره بود، ببغداد برفته از دنیا در سنه ثلث و اربعین و مائتین پس احمد حنبل بدو سال.
کنیه ابوالحسن، مردی بزرگ بوده، و از قدیمان مشایخ سپاهان، شاگرد محمد یوسف بنا٭ بود، از اقران جنید بوده، او را بوی مکاتبت و رسالت بود، با ابن معدان و بابوتراب نخشبی٭ صحبت کرده بود. عمر و عثمان مکی٭ را که می سی هزار درم وام برآمد بمکه، وی همه آنبداد بی‌‌آگاهی وی سفینه بمکه فرستاد القصه: علی سهل گوید: نه حلالست بسوی ما، کی این طایفه را درویشان خوانند، که ایشان توانگرین خلق‌اند.
هبةالله بن حسین شیرازی با کنیهٔ ابونصر، شهرت‌یافته با لقبِ مؤید فی‌الدین (۱۰۰۰–۱۰۷۷) عالِم فاطمی ایرانی در سدهٔ پنجم هجری بود که دیدگاه‌ها و جَدَل‌های فاطمیان را به شعر عربی درآورد و در سه کتاب جای داد.
جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من بیستون زار است هر جا می‌رسد فرهاد من
بنا بر روایاتِ شیعه، حجّت بن الْحسن هم‌نام و هم‌کُنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شده‌است: «مهدی از نسلِ من است. نامِ او نامِ من و کنیه‌اش، کنیهٔ من است». به‌گفتهٔ مادلونگ، این حدیث توسطِ طرفدارانِ مختار ثقفی و شیعیانِ کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزندِ علی ابن ابی‌طالب و امام شیعیانِ کیسانیه جعل شده بود.