کنیف

کنیف

معنی کلمه کنیف در لغت نامه دهخدا

کنیف. [ ک َ ] ( اِ ) ظرفی سفالین شبیه به گلدان که درون آن لعاب داده شده است و در گهواره می گذارند تا ادرار کودک در راه «لله » در آن جمع شود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). ظرفی سفالین که بر گهواره نهند بول و غائط کودک را. ظرفی سفالین که به زیر گاهواره پیوندند تا فضول شیرخواره درآن ریزد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
طفلی به گاهواره کنیفی به زیر آن
بندی ز گاهواره فروبسته بر وتد.ادیب الممالک فراهانی ( دیوان ص 143 ).
کنیف. [ ک َ ] ( ص ) کِنِف. کنفت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
صفت صنعتش کثیف و کنیف
وقت و ذوقش بدل رکیک و ضعیف.حدیقه ( از فرهنگ فارسی ایضاً ).
کنیف. [ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) پوشش. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). پوشش پرده. ( فرهنگ فارسی معین ). || نهانخانه و خلاجای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نهانخانه. مستراح. ( فرهنگ فارسی معین ). || پوشنده و پنهان کننده هر چه باشد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سپر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || جای دست و روی شستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آب خانه. ( مهذب الاسماء ). || حظیره شتر که از درخت و شاخ سازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ). حظیره ای که برای شتران از درخت و شاخه های آن سازند. ( ناظم الاطباء ). سایبانی از شاخه های درخت برای مواشی. ( فرهنگ فارسی معین ). || خرمابن که بعد بریدن به مقدار دست برآید و بدان ریش سیاه را تشبیه دهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، کُنف. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه کنیف در فرهنگ معین

(کَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - پوشش ، پرده . ۲ - سپر. ۳ - مستراح .

معنی کلمه کنیف در فرهنگ عمید

۱. ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده می شود تا ادرار در آن جمع شود: در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالَم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران: ۱۹۳ ).
۲. (صفت ) [قدیمی] بی ارزش، پست: گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱: ۳۹۳ ).
۳. [قدیمی] سپر.
۴. [قدیمی] سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند.
۵. [قدیمی] نهانخانه.
۶. [قدیمی] مستراح.

معنی کلمه کنیف در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پوشش پرده . ۲ - سپر . ۳ - سایبانی از شاخهای درخت برای مواشی . ۴- نهانخانه مستراح .
ظرفی سفالین شبیه به گلدان که درون آن لعاب داده شده است و در گهواره می گذارند تا ادرار کودک در راه [[ لله ]] در آن جمع شود . ظرفی سفالین که بزیر گاهواره پیوندند تا فضول شیر خواره در آن ریزد .

معنی کلمه کنیف در دانشنامه عمومی

کنیف یک روستا در ایران است که در دهستان درح شهرستان سربیشه واقع شده است. کنیف ۲۹ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه کنیف در ویکی واژه

پوشش، پرده.
سپر.
مستراح.

جملاتی از کاربرد کلمه کنیف

ریشم اندر کنیف خونین باد گر مرا هست وجه گهواره
در او جان ما چون یکی مستمند میان کنیفی به زندان و بند
کنیفیست این تن که با رنگ و بوی بدو هر چه بدهی بگنداند اوی
در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد عالم بدشمنان تو بر تنک چون کنیف
طفلی به گاهواره کنیفی به زیر آن بندی ز گاهواره فروبسته بر وَتَد