کلاهدار

معنی کلمه کلاهدار در لغت نامه دهخدا

کلاهدار. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) آنکه کلاه بر سر دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). دارنده کلاه. || کنایه از پادشاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). کنایه از پادشاه. سلطان. ( فرهنگ فارسی معین ). تاجدار. و رجوع به کلاه و کلاهداری شود.

معنی کلمه کلاهدار در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) پادشاه ، سلطان .

معنی کلمه کلاهدار در فرهنگ عمید

۱. کسی که کلاه بر سر دارد.
۲. [مجاز] پادشاه.

معنی کلمه کلاهدار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه کلاه بر سر دارد . ۲ - پادشاه سلطان .

معنی کلمه کلاهدار در ویکی واژه

پادشاه، سلطان.

جملاتی از کاربرد کلمه کلاهدار

قدم ز خویش برون نه فلک سواری کن بکش به جیب سر خود کلاهداری کن
به تیغ تو که جهان با کلاهداری خویش ز بیم اوست بهم در شده چو چین قبا
باریکتر ز موی بسی راز است زیر کلاهداری و سرداری