کلانتری
معنی کلمه کلانتری در فرهنگ معین
معنی کلمه کلانتری در فرهنگ عمید
۲. (حاصل مصدر ) [قدیمی] رهبری، سرپرستی.
معنی کلمه کلانتری در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کلانتری در ویکی واژه
ادارهای است تابع سازمان نیروی انتظامی که حفظ نظم و قانون در بخشی از شهر را به عهده دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه کلانتری
از آغاز بنای شهر بهبهان دره ای بنام خروار که محل فاضل آب زمستانی بود، شهر را به دو بخش غیرمساوی بنام بهبهان و قنواتی تقسیم و از هم جدا شده بود. سالها بین مردمان ایندو قسمت که اغلب خویش و منسوب یکدیگر بودند، اختلاف و دشمنی حکمفرمائی میکرد و مدتها کلانتری بهبهان با میرزاخانی طباطبایی بود که در قسمت بهبهان سکونت داشتند.
از این بالاتر من راجع به چند کلانتری تهران به شما گزارش دادم و گفتم وضع اینطور است، شما چه جوابی به من دادید؟ من نمیخواهم دیگر اینجا بازگو کنم، شما به من گفتید کل افراد سالم من این تعداد هستند، عددش نیز کاملاً در ذهن من هست؛ شما برنگردید به بحثهای آن زمان، ما حرف برای گفتن بسیار داریم، این سینه پر است از مسائل فراوان اما اینجا جای بازگو کردنش نیست.
تجمع بزرگی شامگاه پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ در مسجد مکی در حمایت از مولوی عبدالحمید، امام جمعه زاهدان برگزار شد. ساعاتی پس از انتشار اخبار و تصاویر این تجمع، فرمانده پلیس زاهدان و رئیس کلانتری ۱۶، در کنار مسجد مکی، برکنار شدند.
در سال ۱۹۱۶ نخستین کلانتری پلیس در اکوره ختک برپا شد و در سال ۱۹۲۳ راهآهن از این منطقه گذشت.