معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 70
- باطوم
- باغداری
- بافتشناسی
- بالا
- بازگشت
- بازیکن
- باستانی
- باد خان
- باریکی
- بازار
- بازخواست
- بازرگان
- بازگرد
- بازگردان
- بتا
- بتو
- بج
- بجا
- بجای
- بجز
- بجوش
- بحرين
- بحرین
- باند
- بانو
- بانوی
- بانگ
- باهوش
- باوقار
- باژ
- باین
- ببار
- بالار
- بالاي
- بالتیک
- بالغ
- بالفرض
- بالین
- بامدادی
- بانام
- بانجو
- برار
- برافراشتن
- بربری
- برخی
- برد
- برداری
- بدرام
- بدرقه
- بدلگام
- بدون
- بدگوار
- بدگوهر
- بدگوهری
- بر باد دادن
- برآوردن
- بحیره
- بختی
- بختیار
- بختیاری
- بخشش
- بخشي
- بدان
- بدبینی
- بدخیم
- برزین
- برزی
- بردو
- بردنی
- نخشبی
- یاالله
- دیرباز
- تیرگی
- مستتر
- مذاهب
- تنازع
- نار
- وداد
- قصد داشتن
- ولگا
- واشینگتن
- جنگیدن
- تخاصم
- مکتشف
- کاژ
- لوترا
- دانمارک
- بیطرفی
- ملودرام
- قنفذ
- پانتومیم
- هم چشم
- گیراندن
- کاچال
- سوختن
- محروق
- سوخته
- خویشی
- دنیی
- درام
- بیهوده
- آتش زنه
- پاکار
- ساروج
- پادوی
- ملاط
- روی نهادن
- توجه
- مستنیر
- رونده
- شناسایی
- مردم پسند
- عرف
- بی معرفت
- کدین
- خوال
- کردگار
- مغرب زمین
- پوزش
- جان آفرین
- فدوی
- گید
- کلیه
- جان نثار
- ناقابل
- خشک جان
- پس فرستادن
- فسخ کردن
- رد کردن
- گنج نامه
- دلشکستگی
- معیب
- داغدار
- وقده
- دل خواه
- پانسمان
- وشي
- خواهش
- دیوانه
- بچه باز
- تصابی
- ترک کردن
- دایره زنگی
- کانزاس
- مونث
- نگاشتن
- تحریری
- گاه نامه
- مجله
- تحریریه
- هیگر
- محسوب
- مجموعه
- آشکارساز
- گراییدن
- متمم
- مقول
- متوسل
- هندواروپائی
- حرفاضافه
- آتش زبان
- آتشپاره
- آینهدار
- اجازهدادن
- آسان گیر
- آسوده دل
- آفتابگیر
- آنتی بیوتیک
- آماده کردن
- آسیمه سر
- آسوده
- آبشش
- آذینبندی
- آب پاشان
- رال
- مکانیزه
- کارآگاه
- خلل
- ویتنام
- همرو
- خدایی
- پروفیل
- خهی
- برزدن
- آبنبات
- آبزی
- آب پز
- آسوده خاطر
- رفت و آمد
- موسقی
- ملودی
- چگر
- هجی کردن
- نا-
- خمان
- نازک نی
- زانو
- تا کردن
- کوکائین
- کوتوال