معنی کلمه کوتوال در لغت نامه دهخدا
چو آگاه شد کوتوال حصار
برآویخت با رستم نامدار.فردوسی.آلت است آری ولیکن روزگارش زیردست
قلعه است آری ولیکن کوتوالش آفتاب.عنصری ( از لغت فرس ).سپهبد زرد نامی کوتوالش
که بیش از مال موبد بود مالش.( ویس و رامین ).کسی پوشیده نزدیک کوتوال قلعت آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 431 ). حاجب بزرگ علی را... به قلعه کرک برد که در جبال هرات است و به کوتوال آنجا سپرد. ( تاریخ بیهقی ). و کوتوال قلعه بدان وقت قتلغتکین غلام بود. ( تاریخ بیهقی ).
به قلعه سخنهای نغز اندرون
نیامد به از طبع من کوتوال.ناصرخسرو.جز بدین اندر نیابی راستی
راستی شد حصن دین را کوتوال.ناصرخسرو.... مانند آن جماعت که به ذکر همه نتوان رسید چه از سلاطین و جهانبانان و چه کوتوالان و سپاه سالاران. ( کتاب النقض ).
بر آن دژ که او راست انگیخته
سرکوتوال از دژ آویخته.نظامی کوتوالی معتمد بر قلعه گماشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و از جوانب دیلمان و اشکور و طارم و خرکام کوتوالان بیامدند. ( جهانگشای جوینی ). تاجی بود زرین و چند اوانی زر و نقره... و هیچ معلوم نشد که ذخیره کدام پادشاه و کوتوال بوده است. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 51 ).