شناسایی

معنی کلمه شناسایی در لغت نامه دهخدا

شناسایی. [ ش ِ ] ( حامص ) شناسائی. عمل شناختن. وقوف. معرفت. عرف.عرفان. تعریف. علم. شناخت. ( یادداشت مؤلف ). معرفت و علم و آگاهی و دانایی. ( ناظم الاطباء ) :
همه در شناسایی اختران
فروگفته احوال گردون در آن.نظامی.شناساییش بر کس نیست دشوار
ولیکن هم به حیرت میکشد کار.نظامی.دمی با حق نبودی چون زنی لاف شناسایی
تمام عمر با خود بودی و نشناختی خود را.وحید قزوینی.- شناسایی دادن ؛ خود را معرفی کردن به کسی که خود او را یا کسان او را از پیش می شناخته است. ( یادداشت مؤلف ). خود را به نشانیها شناساندن.
|| اعتراف. اقرار. ( یادداشت مؤلف ). || آشنایی. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). تعارف. معارفه. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه شناسایی در فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) ۱ - آگاهی . ۲ - معرفت ، علم .

معنی کلمه شناسایی در فرهنگ عمید

۱. آشنایی، آگاهی و دانایی.
۲. معرفت.

معنی کلمه شناسایی در فرهنگ فارسی

۱ - آشنایی آگاهی . ۲ - معرفت علم .

معنی کلمه شناسایی در فرهنگستان زبان و ادب

{identification} [مهندسی مخابرات] فرایند شناخته شدن هستار در شبکه

معنی کلمه شناسایی در ویکی واژه

آگاهی.
معرفت، علم.

جملاتی از کاربرد کلمه شناسایی

کسی برد چو نگه لذت شناسایی که نقش خویش به هر جلوه مضمحل‌ گیرد
بدان کارم شناسایی مبادا بر آن دست توانایی مبادا
فهم شناساییش‌ چگونه کند کس مشت نشاید زدن به صخرهٔ صمّا
بیدل غریب ملک شناسایی خودیم جزماکسی به بیکسی ما نمی‌رسد
گفت هر جا شد این شناسایی موجب عطلت و تن آسایی
چه خیزد ز فضلی که محروم دارد تو را از شناسایی فضل مفضل
ز خویش‌ مگذر اگر جوهرت‌ شناسایی‌ ست که خو‌‌دپرستی عالم‌، بهار یکتایی‌ست
هر که را با منش شناخت نبود از شناسایی خداش چه سود
ندانم از که خواهد یأس داد ناشناسایی که من از خانه دور از خود به صد فرسنگ گردیدم
ز محو جلوه مجو لذت شناسایی که چشم آینه را بهرهٔ نظرنبود