آسان گیر

معنی کلمه آسان گیر در لغت نامه دهخدا

( آسان گیر ) آسان گیر. ( نف مرکب ) سهل انگار. مداهن.

معنی کلمه آسان گیر در فرهنگ عمید

( آسان گیر ) آن که کارها و پیشامدها را بر خود آسان گیرد و سهل شمارد، سهل انگار.

معنی کلمه آسان گیر در فرهنگ فارسی

( آسان گیر ) ( اسم ) آنکه کارها را بر خود آسان گیرد سهل انگار .
سهل انگار مداهن

معنی کلمه آسان گیر در ویکی واژه

آسان‌گیر
(قدیمی): آسان‌گذار، سهل‌انگار، مسامحه‌کار. خدای تعالی گشاده‌روی و آسانگیر را دوست دارد.«امام محمد غزالی»»

جملاتی از کاربرد کلمه آسان گیر

در بها ستدن از سه گونه احسان بود: یکی بعضی کم کردن، و دیگر شکسته و نقدی که بدتر بود ستدن، و سه دیگر مهلت دادن. و رسول (ص) می گوید، « رحمت خدای بر کسی باد که ستد و داد آسان کند ». و می گوید، « هر که آسان گیرد، خدای تعالی کارهای وی آسان گیرد ». و هیچ احسان بیش از مهلت دادن درویش نیست، اما اگر ندارد، مهلت دادن خود واجب بود و آن از جمله عدل بود، اما اگر کسی دارد، ولیکن تا چیزی به زیان نفروشد یا چیزی که بدان حاجتمند است نفروشد نتواند داد، مهلت دادن وی از احسان بود و از صدقه های بزرگ.
گفتیم غم مخور و آسان گیر این به گفتن، صنما، آسانست
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش
مورخان رومی او را صبور و دیر خشم و خونسرد و مهربان و جنگجو و دلسوز ذکر کرده‌اند با این حال معتقد بوده‌اند او با اینکه خیلی سخت از کسی کینه می‌گرفت ولی آن شخص را به راحتی نمی‌بخشید تأثیر گرفتن از رفتارهای مادرش ویانا نیز بی تأثیر نبود با اینکه او رفتار بسیار مهربانانه و آسان گیرانه برای مردمش داشت اما در مورد خانواده خود سختگیر بود و سعی می‌کرد پدر و همسری دلسوز و خشک باشد و از احترام کافی نزد خانواده اش برخوردار باشد
نومید مشو ازو،که در آخر کار هم عاقبت کار تو آسان گیرد
حق تعالی بر اسماعیل (ع) ثنا کرد که وی صادق الوعد بود. و گویند یک راه وعده کرد جایی و آن کس نیامد. وی بنشست و دو روز انتظار همی کرد وی را تا بود که وعده وفا کند و یکی همی گوید،بر رسول (ص) بیعت کردم و وعده کردم که با فلان جا آیم و فراموش کردم. سوم روز شدم، وی آنجا بود. گفت، «ای جوانمرد از سه روز باز انتظار تو کنم.» و رسول (ص) یکی را وعده داده بود که چون بیایی حاجتی که داری روا کنم. اندر آن وقت که غنیمت خیبر قسمت همی کردند بیامد و گفت، «وعده من یا رسول الله»، گفت، «حکم کن هرچه تو خواهی» هشتاد گوسپند خواست. به وی داد و گفت، «سخت اندک حکم کردی.» آن زن که موسی (ع) را نشان داد تا استخوان یوسف (ع) بازیافت و وعده کرد که حاجت تو را روا کنم حکم بهتر از تو کرد و بیش از تو خواست، که موسی (ع) گفت، «چه خواهی؟ گفت آن که جوانی به من دهند و با تو به هم اندر بهشت باشیم». آنگاه کار این مرد مثلی شد اندر عرب که گفتندی فلان آسان گیرتر است از خداوند هشتاد گوسپند.
گر بخواهد چون خور آسان گیرد او ملک جهان یار او شاه خراسان است گویی نیست هست
معلم انگلیسی و تئاترش سایمون بیکر، از او به عنوان یک دانش آموز باهوش یاد می‌کند که تودار و کمی متفاوت بود. همچنین نسبت به درس‌ها بسیار آسان گیر بود که همین منجر به نگرانی مادرش و انتقاد سایر معلم‌ها شد.