بجا

معنی کلمه بجا در لغت نامه دهخدا

بجا. [ ب ِ ] ( ص مرکب ) ( از: ب + جا ) بموقع. متناسب. مناسب. بمورد. لائق. درخور. ( آنندراج ). مقابل بی جا. مقابل نابجا :
ما آبروی خویش به گوهر نمیدهیم
بخل بجا به همت حاتم برابر است.صائب.کی ره بوسه به آن کنج دهن خواهد برد
سرگرانی که ز من حرف بجا نشنیده ست.صائب.دیوان ما و خود را مفکن به روز محشر
در عذر خشم بیجا، یک بوسه بجا ده.صائب. || برجای خود. بجای خود :
خرد نیست او را نه دین و نه رای
نه هوشش بجایست و نه دل بجای.فردوسی. || ( حرف اضافه مرکب ) در محل ِ. در مقام ِ. در حق ِ. ( آنندراج ) :
مکن بجای بدان نیک از آنکه ظلم بود
که نیک را بغلط جز بجای او بنهی.ناصرخسرو.نکوئی با بدان کردن چنانست
که بد کردن بجای نیکمردان.سعدی.پدر بجای پسر هرگز این کرم نکند
که دست جود تو با خاندان آدم کرد.سعدی.ای که جای تست در دل بر دلم رحمی کنی
کرده باشی رحمتی و آنگه بجای خویشتن.سلمان. || در عوض. برابر. ( آنندراج ). به ازاء. جایگزین. عوض :
دل که تراست جایگه پاک ز غیر رفته ام
هم تو بیا که هیچکس نیست مرا بجای تو.کاتبی.سپرده جای تو هرکس ز بزم بیرون رفت
توئی بجای همه ، هیچکس بجای تو نیست.صائب.و رجوع به «جا» شود.
بجا. [ ب ِ ] ( اِ ) نام شیر خشت است در رودبار. ( یادداشت مؤلف ).
بجا. [ ] ( اِخ ) از شهرهای حبشه : از مشاهیر بلادش [ حبشه ] بجا و زیلع و عیذاب و دیگر بلاد و قصبات بسیارست. ( از نزهة القلوب ج 3 ص 268 ). بجاو. رجوع به بجاو شود. || نام قومی است که در جهت شرقی نوبه بین صعید مصر و حبشه و نیل و دریای احمر واقعند و سرزمین آنها به بلاد البجایا بجاوه معروف است و به طوائف بسیار منقسم میشود که از آن جمله بشاره است. زبان آنان معروف به بجاوی است. موهای بلند مجعد، رنگ قرمز مایل به زردی و دندان سفید دارند. زنان زیبا و شکیل در بین آنان هست. در اثر اختلاط با عرب از اصل تغییر یافته اند واغلب چادرنشین اند و از فروش لبنیات زندگی می کنند. ( از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به بجاو و بجاه شود.

معنی کلمه بجا در فرهنگ معین

(بِ ) (ص مر. ) شایسته ، لایق ، درخور، به موقع .

معنی کلمه بجا در فرهنگ فارسی

کاری که درموقع مناسب و شایسته انجام شود
( صفت ) ۱ - کاری که در موقع مناسب انجام گیرد. ۲ - شایسته لایق درخور سزاوار. یا بجای ... ۱ - دربار. ... در حق .. ۲ - بعوض ...
گشاد واسعه .

معنی کلمه بجا در فرهنگستان زبان و ادب

{MAP} [علوم و فنّاوری غذا] ← بسته بندی با جوّ اصلاح شده

معنی کلمه بجا در دانشنامه آزاد فارسی

بِجا (Beja)
قومی کوچنده از بخش شمالی حبشه (اتیوپی) و بخش شرقی سودان، شامل ادبداها، هدندوئاها و بیشارین. اکثر آن ها به زبان های کوشیتی سخن می گویند و از نوادگان اقوامی هستند که بیش از ۵هزار سال در این منطقه زندگی کرده اند. آنها در قرن ۷ق به اسلام گرویدند.

معنی کلمه بجا در ویکی واژه

شایسته، لایق، درخور، به موق

جملاتی از کاربرد کلمه بجا

دکارت در ابتدا تمام خصوصیات معقول توپ موم مانند شکل، بافت، اندازه، رنگ و بو را در نظر گرفت، سپس اظهار داشت که با نزدیک شدن موم به آتش، این همه ویژگی تغییر می‌کند. تنها خواصی که لزوماً باقی مانده‌اند، پسوند، تغییرپذیری و قابلیت جابجایی، یا به بیان دقیق‌تر «امتداد» است
دل خواجو بجان رسید و مرا جان غمگین بلب رسیده ی تست
خطر دیگر زمانی پیش می‌آید که یک نقطه روی بدن بیمار با یک مقاومت کمتر، زمین شود. در نتیجه جریان اصلی به زمین نابجا هدایت می‌شود. اگر چگالی جریان از طریق نقطه‌ای که به اشتباه زمین شده‌است، به اندازه کافی بالا باشد، سوختگی رخ می‌دهد.
چو حق مشهود گردد در حقیقت کجا ماند بجا بر عبد رفعت
نگفتمت که مکن بد بجای وصلت من که هرکسی که کند بد بدی برد کیفر
کردست سرایت بجان و بر دل سر بر زده از کلک و از بنانم
بجای سوزن عیسی بچشم من خارست گذشته پایه ترک من از توکل او
بجان گرگان فتاد شیر ژیان بروبهان حمله ور، ز هر طرف شد پلنگ
از آزمون سه‌محوری می‌توان برای تعیین مقاومت‌برشی یک ناپیوستگی استفاده کرد. یک نمونه‌ی همگن، و همسانگرد به‌دلیل تنش‌های برشی وارده می‌شکند. اگر در طول آزمون نمونه‌ی دارای ناپیوستگی، به‌گونه‌ای جهت‌گیری کند که ناپیوستگی تقریباً موازی با صفحه‌‌ی دارای حداکثر تنش‌ برشی شود، به‌دلیل جابجایی‌برشی در امتداد ناپیوستگی می‌شکند. و از این رو، مقاومت‌برشی یک ناپیوستگی اندازه‌گیری می‌شود.
ظهره‌وند از سال ۱۳۸۵ به عنوان سفیر ایران در ایتالیا مشغول به کار شد. این دوره با سفر رئیس‌جمهور برای شرکت در نشست فائو به ایتالیا همراه شد که در نتیجه سخنان ضد صهیونیسم جهانی رئیس‌جمهور قبل از سفر، دولت ایتالیا استقبال رسمی معمول از او بجا نیاورد و دیدار نخست‌وزیر ایتالیا و پاپ بندیک شانزدهم با او لغو شد. در نتیجه این سفر غیر موفق و اختلاف پیش‌آمده بین وزیر خارجه و رئیس‌جمهور وقت، ظهره‌وند زودتر از موعد به تهران فراخوانده شد.
سلطانا کشتی چوبی بود که در سال ۱۸۶۳ میلادی توسط شرکت کشتی‌سازی جان لیتل‌بری واقع در سینسیناتی، اوهایو ساخته شده بود. در ابتدا به منظور تجارت پنبه در پایین‌دست رودخانهٔ می‌سی‌سی‌پی در نظر گرفته شده بود و معمولاً حدود ۸۵ نفر خدمه حمل می‌کرد. این کشتی در طول مدت ۲ سال، یک مسیر منظم بین سنت لوئیس، میزوری و نیواورلئان را طی کرد و در طول جنگ داخلی آمریکا، بارها وظیفهٔ جابجایی نیروها را بر عهده گرفت. با وجود آنکه سلطانا برای ظرفیت مسافرگیری ۳۷۶ نفر طراحی شده بود اما با این همه، ۲۱۳۰ مسافر را حمل می‌کرد که ۳ دیگ بخار از مجموع ۴ دیگ آن منفجر و باعث غرق‌شدن کشتی در نزدیکی ممفیس، تنسی گردید.
۴-اگر این مکعب در بُعد چهارم به اندازهٔ یک واحد، جابجا شود، یک تسرکت چهاربعدی به‌دست خواهد آمد. (تسرکت یک ابرمکعب در فضای
از نظر شاخص‌های حمل بار و جابجایی مسافر، استان اصفهان با دارا بودن ۱۲/۷ درصد حمل بار و ۷/۳ درصد از جابجایی مسافر کشور، به ترتیب دارای رتبه اول و سوم در سطح کشور می‌باشد.
صبوری ز خودخواه و فتح از خدای که لشگر بدین هر دو ماند بجای
نه گرمی، نه تندی، نه شور و شری ز آتش بجا مانده خاکستری
از آذرگندبد اطلاعات بسیار کمی در طول دهه‌های بعدی بجا مانده به جز آنکه به عنوان یک ژنرال موفقیت‌های بزرگی داشت. پروکوپیوس می‌گوید که او ده قبیلهٔ وحشی را مطیع قوانین پارسیان کرد. آذرگندبد در جنگ آناستازی هم شرکت داشت که به محاصره آمد یا امیدا در سال ۵۰۲ میلادی انجامید.
اکنون مرا که خلق خورد بر شقاق می باید بجام هجران خوردن می شقا
یکی از نمونه های ضد کف پودری، ضد کف پودری مبتنی بر سیلیس است. این نوع آنتی فوم در کنترل فوم در طیف وسیعی از کاربردها، از جمله فرآیندهای تخمیر، که فوم می تواند یک مسئله مهم باشد، بسیار موثر است. فرم پودری این آنتی فوم امکان جابجایی و پراکندگی آسان را فراهم می کند و آن را به گزینه ای مناسب برای بسیاری از فرآیندهای صنعتی تبدیل می کند.
پس از تبعید، آلمانی‌های ولگا و دیگر اقلیت‌های تبعید شده، در معرض همگون‌سازی فرهنگی اجباری و تغییر فرهنگی به فرهنگ مردم روس قرار گرفتند. روشهای دستیابی به این هدف شامل ممنوعیت استفاده عمومی از زبان آلمانی و آموزش به آلمانی، لغو تعطیلات سنتی آلمانی‌ها و ممنوعیت اجرای آنها در ملاء عام و ممنوعیت جابجایی در میان دیگران بود.
نکرده رحمی بچشم پر خون بجان محزون ز ما نهفتی دو لعل خندان دو زلف پیچان دو چشم فتان دو روی زیور